مالکیت، یکی از حقوق طبیعی بشر است که نماینده اختیار و آزادی عمل وی میباشد.[۱] در فقه و حقوق تعاریف پرشماری از مالکیت شده است که البته مضامین تمامی این تعاریف نزدیک به یکدیگر می باشند. ما در شش گفتار، درباره مالکیت بحث میکنیم.
گفتار اول : تعریف
مالکیت مصدر جعلی از «مالک» است و مالک اسم فاعل از مَلَکَ یَملِکُ میباشد. لغویون در مورد معنای «ملک» اینچنین میگویند: «الملک احتواء الشیء و القدره علی الاستبداد به»[۲] ملک به معنای تسلط و قدرت بر شیء است به نحوی که اختیار آن چیز دست انسان بوده و وی بر آن احاطه داشته باشد. همچنین در جای دیگر آمده است که: «احتواه قادراً علی التصرُّف و الاستبداد به»[۳] ملک در برگرفتن و کنترل کردن شیء است به نحوی که انسان قدرت و تسلط و احاطه بر آن شیء را داشته باشد. یکی از فقهای معاصر نیز قریب به همین مضمون در مورد معنای لغوی ملک اینگونه میگوید: «الاحتواء على الشیء و التسلط و الاستیلاء علیه، یقال ملک الشیء استولى علیه و تسلط.»[۴] از تعاریف دیگر این واژه در کتب لغت میتوان گفت: «ملک الشیء حازه و انفرد بالتصرف فیه فهو مالک.»[۵] شیای را مالک شد یعنی آنرا به دست آورد و تصرف- حقیقی و اعتباری- در آن شیء تنها به دست وی است، که چنین شخصی را مالک میگویند.
پس از روشن شدن معنای لغوی، بررسی میکنیم که در اصطلاح فقها و حقوقدانان مالکیت به چه معنایی میباشد. مالکیت عبارت است از: «حقی که شخص نسبت به ملک خود دارد و میتواند هرگونه تصرفی در آن نموده و هر نوع انتفاعی از آن ببرد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.»[۶] امام خمینی در «کتاب البیع» میفرماید: «إنّ الملکیه اعتبارٌ عقلایی من احکامها السلطنه علی التقلیب و التقلب.»[۷] ملکیت، اعتباری عقلایی است که از احکام آن، قدرت بر تغییر و تصرف در آن است. یکی از فقها ملکیت را اینچنین تعریف میکند: «فالملکیه سلطنه اعتباریه یعتبرها الشارع أو العقلاء علی عین أو منفعه أو حق قابل للمعاوضه، یتمکن صاحبها بموجبها من التصرف فیهما أو المعاوضه عنها.»[۸] ملکیت سلطنت اعتباری میباشد که بوسیله شارع یا عقلاء بر عین یا منفعت یا حق قابل معاوضه اعتبار شده است، به گونهای که صاحب این سلطنت میتواند در عین یا منفعت یا حق تصرف کند یا آنها را معاوضه کند. همچنین در جای دیگر ملکیت اینگونه تعریف شده است: «الملکیه هی سلطنه اعتباریه ثبتت باعتبار من بیده الاعتبار من الشارع و العقلاء.» [۹] یعنی ملکیت نوعی سلطنت و سلطه اعتباری از طرف شارع و عقلا میباشد که برای صاحب مال جعل شده است. حال پس از ملاحظه تعریف اصطلاحی فقها باید بگوییم کسی که این سلطه اعتباری را دارا باشد مالک است و به عبارت دیگر بر مال مورد نظر حق مالکیت دارد.
در قانون مدنی ایران در مواد متعددی از مالکیت سخن گفته شده ولی در هیچ مادهای تعریفی از این واژه ذکر نشده است. از لحاظ حقوقی مالکیت کاملترین نوع «حق عینی» است. به بیان دیگر حق مالکیت کاملترین حقی است که شخص ممکن است نسبت به مال داشته باشد. این حق امکان دارد نسبت به کل مال برقرار شود و یا نسبت به بخشی از مال که در صورت اول تنها یک مالک برای مال متصور میباشد اما در صورت دوم بیش از یک مالک قابل تصور خواهد بود.[۱۰] در واقع «مالکیت حقی است دائمی، که به موجب آن شخص میتواند در حدود قوانین تصرف در مالی را به خود اختصاص دهد و از تمام منافع آن استفاده کند.»[۱۱] برخی از حقوقدانان مالکیت را اینگونه تعریف کردهاند: «مالکیت عبارت از رابطهای است که بین شخص و چیز مادى تصور شده و قانون آن را معتبر شناخته و به مالک حق میدهد که انتفاعات ممکنه را از آن ببرد و کسى نتواند از او جلوگیرى کند.»[۱۲]
گفتار دوم : اوصاف
حقوقدانان سه وصف مهم و اساسی برای مالکیت بیان کردهاند که عبارتند از: «اطلاق، انحصار، دوام». در واقع در بین علقهها و روابطی که اشخاص ممکن است نسبت به اموال داشته باشند، فرد اعلای آن، مالکیت است که شامل تمام متعلقات، ثمرات، اعیان و منافع مال میشود و تنها ممکن است دچار محدودیتهای قانونی یا قراردادی شود. نتیجه آنکه میتوان گفت مالکیت حقی مطلق، انحصاری و مستمر است که شخص نسبت به اموال خود دارد و به صاحب آن اجازه میدهد از تمامی اجزاء و ذرات و عناصر و منافع و امتیازات مال استفاده نموده و مانع از تصرفات و دخالتهای دیگران در آن شود.[۱۳] نکته در خور توجه این است که در نظام حقوقی کنونی هیچیک از این اوصاف به مفهوم پیشین خود باقی نماندهاند و همگی دستخوش تغییرات و محدودیتهایی شدهاند. حال به تفصیل این اوصاف میپردازیم.
الف) اطلاق
ماده ۳۰ قانون مدنی ایران مقرر میدارد: «هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد، مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.» درست است که در صدر ماده قانونگذار صریحاً اعلام کرده که مالک میتواند هرگونه انتفاعی از مال خود ببرد اما از ذیل ماده واضح است که این اختیار بی قید و شرط هم نیست و گاهی اوقات قانون اختیارات مالک را محدود کرده است. به عنوان مثال ماده ۱۳۲ قانون مدنی میگوید: «کسی نمیتواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرر همسایه شود…» که البته در اینجا در واقع تزاحم بین اصل «تسلیط» و قاعده «لاضرر» میباشد که حکومت با قاعده لاضرر است.[۱۴] علاوه بر این ماده، اصل چهل و چهارم قانون اساسی است که ابتدا نظام اقتصادی را به سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی تقسیم میکند و سپس بیان میدارد: «مالکیت در این سه بخش، تا جایی که با اصول دیگر این فصل مطابق باشد و از محدوده قوانین اسلام خارج نشود و موجب رشد و توسعه اقتصادی کشور گردد و مایه زیان جامعه نشود، مورد حمایت قانون جمهوری اسلامی است.» همانطورکه ملاحظه میگردد مطابق اصل مذکور حق مالکیت محدود به قیودی از جمله لزوم بودن در چارچوب قوانین اسلام و نیز عدم ورود زیان به جامعه، شده است. یکی از حقوقدانان در مورد این اصل مینویسد: «قیدهای اصل ۴۴ ق.ا.ا. بخوبی نشان میدهد که «حق مالکیت» دیگر از حقوق طبیعی و مربوط به شخصیت انسان نیست؛ وسیلهای است برای حفظ منافع عمومی و تنها در صورتی مورد حمایت قرار میگیرد که شیوه اکتساب و اجرای آن در مسیر هدفهای قانونگذار باشد. در این مفهوم تازه، آخرین مرز آزادی مالک این است که مایه زیان جامعه نشود.»[۱۵]
ب)انحصار
انحصاری بودن حق مالکیت بدین معناست که: «حق مزبور منحصر به مالک بوده و همۀ افراد موظّفند که آن را محترم شمرده و به آن تجاوز ننمایند.»[۱۶] مطابق ماده ۳۱ قانون مدنی: «هیچ مالی را از تصرف صاحب آن نمیتوان بیرون کرد مگر به حکم قانون.» علاوه بر این ماده که وصف انحصاری بودن حق مالکیت را میرساند، اصل چهل و هفتم قانون اساسی ایران است، که میگوید: «مالکیت شخصی که از راه مشروع باشد محترم است. ضوابط آن را قانون معین می کند.» همچنین قواعد مربوط به منع تصرف عدوانی در قانون آیین دادرسی مدنی و غصب در قانون مدنی نیز حکم ماده ۳۱ را تضمین میکند.[۱۷] البته معنای انحصاری بودن و مطلق بودن حق مالکیت، چنان در هم آمیخته است که تمایز بین این دو، مشکل میباشد. به گفته یکی از حقوق دانان ایران: «نتیجه طبیعی اطلاقِ اختیار مالک و لزوم رعایت احترام آن از طرف تمام مردم، انحصاری بودن حق مالکیت است.»[۱۸] نکته قابل ذکر اینکه، این وصف نیز بدون قید و شرط مورد قبول حقوقدانان نیست و همانطورکه از ذیل ماده ۳۱ قانون مدنی برمیآید محدودیتهایی دارد. به عنوان نمونه تصرف مادی شریک در اموال مشاع، منوط به اجازه دیگر شریکان میباشد، یا در مورد حق ارتفاق، ماده ۹۷ قانون مدنی به مالک اجازه میدهد که برای رسیدن به ملک خود از ملک مجاور عبور کند، هرچند مالک ملک مجاور راضی نباشد. این ماده بیان میدارد: «هر گاه کسی از قدیم در خانه یا ملک دیگری مجرای آب به ملک خود یا حق مرور داشته، صاحب خانه یا ملک نمیتواند مانع آب بردن یا عبور او از ملک خود شود و همچنین است سایر حقوق از قبیل حق داشتن در و شبکه و ناودان و حق شرب و غیره.»
ج) دوام
دائمی بودن یعنی حق مالکیت مقید و محدود به مدتی نیست و گذشت زمان هرچند طولانی و نیز عدم استفاده مالک از مال خود، موجب سلب حق مالکیت از وی نمیگردد. به عبارت دیگر منظور از دائمی بودن مالکیت این است که تا زمانی که به سبب یک عمل یا واقعه حقوقی، مال از ملکیت مالک خارج نشود، همچنان در ملکیت وی باقی خواهد ماند. حدیث امیرالمؤمنین علی (ع) که میفرمایند: «الحق القدیم لا یبطله شیء»[۱۹] یعنی حقی که در گذشته بوجود آمده است را هیچ چیزی نمیتواند از بین ببرد، بیانگر این وصف میباشد. به همین خاطر است که مرور زمان نیز در اصل حق اثر ندارد و تنها اختیار طرح دعوی را از مدعی میگیرد.[۲۰] این وصف نیز مانند اوصاف دیگر حق مالکیت با محدودیتهایی روبروست که از جمله میتوان به ماده ۴۸۶ قانون مدنی اشاره کرد که شرط مدت را در مورد مالکیت منافع الزامی میدارد. به موجب ماده مذکور: «در اجاره اشیاء، مدت اجاره باید معین باشد و الا اجاره باطل است.»
[۱] ناصر کاتوزیان، اموال و مالکیت، چاپ سی و یکم، (تهران: نشر میزان، ۱۳۸۹ه.ش.)، ص ۱۱۰
[۲] لسان العرب، ذیل ماده «ملک» - محمود عبدالرحمن عبدالمنعم، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیه، (قاهره: دار الفضیله، بیتا)، ج۳، ص۳۵۱
[۳] المنجد، ذیل لغت «ملک»
[۴] علی مشکینی، مصطلحات الفقه، چاپ دوم، (قم: نشر الهادی،۱۳۷۹ه.ش.)، ص۵۱۴
[۵] ابوجیب سعدی، القاموس الفقهی لغه و اصطلاحا، چاپ دوم، (دمشق: دارالفکر، ۱۴۰۸ه.ق.)، ص۳۳۹
[۶] خسرو عباسی داکانی، ” تئوری عمومی حق مالکیت (بخش نخست) “، مجله کانون،۸۱ و ۸۲ (۱۳۸۷):۹۷
[۷] سیدروح اله موسوی خمینی، کتاب البیع، چاپ اول، (تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره، ۱۴۲۱ه.ق.)، ج۱، ص۴۴
[۸] محمدمهدی آصفی، ملکیه الارض و الثروات الطبیعیه فیالفقه الاسلامی، چاپ اول، (قم:مؤسسه نشراسلامی،۱۴۱۳ه.ق)، ص۲۶
[۹] سید علی حسینی شاهرودی، محاضرات فی الفقه الجعفری، چاپ دوم، (قم: موسسه دائره المعارف فقه الاسلامی،۱۳۸۷ه.ش.)، ج۲،ص۲۱
[۱۰] خسرو عباسی داکانی، صص ۹۷-۹۸
[۱۱] ناصر کاتوزیان، (اموال و مالکیت)، ص ۱۱۰
[۱۲] سید حسن امامی، حقوق مدنی، چاپ ششم ،(تهران: انتشارات اسلامیه، ۱۳۶۶ه.ش.)، ج۱، ص ۴۲ - حبیب الله طاهری، حقوق مدنی، چاپ دوم، (قم: دفتر انتشارات اسلامى، ۱۴۱۸ه.ق.)، ج۱، ص۱۹۶
[۱۳] خسرو عباسی داکانی، ص۹۷
[۱۴] ناصر کاتوزیان، قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی، چاپ بیست و دوم، (تهران: انتشارات میزان، ۱۳۸۸ه.ش.)،ص۴۴، ذیل ماده ۳۰
[۱۵] ناصر کاتوزیان، (اموال و مالکیت)، ص ۱۰۶
[۱۶] سید حسن امامی، ص۴۲
[۱۷] ناصر کاتوزیان، (قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی)، ص۴۵، ذیل ماده ۳۱
ناصر کاتوزیان، (اموال و مالکیت) ص۱۰۷
فرم در حال بارگذاری ...