معاونت در جرم معادل واژه abettorبه معنای ترغیب،تحریک و تشویق دیگری به ارتکاب جرم به کار می رود البته در کتب حقوقی تعاریفی برای آن ذکر شده که در ادامه ابتدا این تعاریف بیان می گردد و سس تعریف خود بیان می گردد.البته لازم به ذکر است که قانونگزار در کتب قانونی تعریفی از معاونت ارائه نکرده است و همین امر باعث شده تعاریف مختلفی ارائه گردد.و صرفا بی بیان مصادیق آن اکتفا کرده است.
“مرل و ویتو دو تن از حقوقدانان برجسته فرانسه می گویند:معاون را می توان فردی دانست که بی آنکه شخصأ عناصر تشکیل دهنده جرمی را که به مباشر آن نسبت می دهند انجام داده باشد با رفتار های مادی خود مانند تهیه وسایل و تحریک کمک و همکاری با مباشر جرم کرده است."( بایسته های حقوق جزای عمومی رضا نوربها صفحه۲۰۲ )و در جایی دیگر اینگونه تعریف شده است:معاونت در جرم یعنی تحریک یا ترغیب یا تهدید یا تطمیع به ارتکاب جرم . فراهم کردن وسایل و یا ارائه طریق ویا تسهیل وقوع آن به هر نحو خصوصا با دسیسه و فریب و نیرنگ(حقوق جزای عمومی جلد ۱ محمد علی اردبیلی ص۳۸)که ما در این تعریف اخیر نیز می بینیم که این تعریف ایراد دارد و صرفا مصادیق را بیان کردند و تعریف معاونت از جرم را نکرده است که ایراد این تعریف می باشد.ودر جایی دیگر اینگونه تعریف شده است معاون جرم کسی است که شخصا در ارتکاب عنصر مادی قابل استناد به مباشر یا شرکای جرم دخالت نداشته بلکه از طریق تحریک،ترغیب،تهدید،تطمیع،دسیسه و فریب و نیرنگ،ایجاد تسهیلات در وقوع جرم،تهیه وسایل و یا ارائه طریق،در ارتکاب رفتار مجرمانه همکاری و دخالت داشته است.(حقوق جزا ی عمومی ایرج گلدوزیان جلد اولص ۴۸۸)به نظر این تعریف معاونت در جرم نیست بلکه تعریف معاون جرم می باشد و این نکته که ایراد بسیاری از تعاریف ارائه شده از حقوقدانان می باشد این است که بین تعریف معاونت از جرم و خود معاونت تفکیک قائل نیستند که درست به نظر نمی رسدچرا که عمل معاونت خود یک فعل است جدای از کننده آن فعل که معاون جرم نامیده می شود اینکه ما در تعریم معاون را تعریم کنیم و به معاونت در جرم سرایت دهیم درست نیست.و نیز در این تعریف از لغت کسی استفاده شده است که بعتر بود شخصی به کر می رفت که اعم از شخص حقوقی و حقیقی می باشد چرا که در حال حاضر معاونت اشخاص حقوقی نیز مطرح است که چه بسا سنگین تر از معاونت در جرم توسط شخص حقیقی باشد.معاونت در جرم یعنی عملی اعم از تحریک ترغیب دسیسه فریب تطمیع وغیره که شخصی بدون دخالت در عملیات اجرایی جرم انجام میدهد تا جرم انجام شود را گویند.
رکن قانونی جرایم از جمله ارکان کلیدی و مهم جرایم می باشو و بدون ان هیچ جرمی قابل تحقق نیست و منظور این است که قانونگزار جرم را در قانون جرم انگاری کرده باشد
در خصوص معاونت در جرم نیز در ماده۱۲۶ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ چنین بیان شده است
ماده۱۲۶:اشخاص زیر معاون جرم محسوب می شوند:
الف.هر کس دیگری را ترغیب،تهدید،تطمیع،یا تحریک به ارتکاب جرم کند یا با دسیسه یا فریب یا سوء استفاده از قدرت ،موجب وقوع جرم گردد.
ب.هر کس وسایل ارتکاب جرم را بسازد یا تهیه کند یا طریق ارتکاب جرم را به مرتکب ارائه دهد.
هر کس وقوع جرم را تسهیل کند.
تبصره.برای تحقق معاونت در جرم،وحدت قصد و تقدم یا اقتران زمانی بین رفتار معاون و مرتکب جرم شرط است.چنانچه فاعل اصلی جرم،جرمی شدیدتر از آنچه مقصود معاون بوده است مرتکب شود،معاون به مجازات معاونت در جرم خفیف تر محکوم می شود.
عنصر قانونی جرم معاونت بعد از تصویب قانون مجازات اسلامی در سال ۱۳۹۲ همین ماده می باشد که در ماده بعد مجازات معاون بیان شده است.البته معاونت در جرم در قانون در برخی مسائل تحولی رخ داده ولی در ماده ۱۲۶ چندان با ماده ۴۳ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۷۵ متفاوت نیست و باز قانون گزار تعریف معاونت در جرم را بیان نکرد و فقط به بیان مصادیق معاونت اکتفا کرد که درست نیست. (فرهنگ حقوقی بهمن، دکتر بهمن آقایی انتشارات گنج دانش،۱۳۸۵)
در ادامه هر یک از مصادیق جرم معاونت را به شکل دقیق واکاوی کرده و نکات آن بیان می گردد
ایجاد میل و رغبت در دیگری برای انجام کاری را گویند و این امر به هر شیوه ای قابل انجام است اعم از تشریحی توصیفی و تصویری و معنای نزدیک به ان ترغیب است به معنای آرزومند کردن به شوق آوردن . “ترغیب نوعی از تحریک ، و مرتبه خفیف تری از آن می باشد . در تحریک، شخص محرک تلاش می کند تا فکر و اراده ارتکاب جرم را در دیگری ایجاد نماید ، لیکن در ترغیب شخص می کوشد تا از راه های گوناگون میل به ارتکاب جرم را که در دیگری موجود است تقویت نموده و آن را به ارتکاب جرم مصمم سازد. لذا ،می توان گفت ، ترغیب ،تشدید میل و رغبت به ارتکاب جرم در دیگری است"(تقریرات آیت الله محمد حسن مرعشی مدرسه عالی شهید مطهری)و نیز “برای تحقق معاونت در جرم از طریق ترغیب مقتضی است ترغیب کننده آن چنان میل و رغبتی در دیگری به وجود آورده باشد که مباشر را مصمم به ارتکاب جرم کند")گلدوزیان محشای قانون مجازات اسلامی ص۵۲)
در لغت ترساندن و بیمدادن معنا شده است به معنای واداشتن دیگری به ارتکاب جرم می باشد و از نکات کلیدی ان این است که تهدید تهدیدکننده باید موثر باشد و البته نوع تهدید موثر نیست و مهم این است که این تهدید بیم و اضطرابی در مباشر او را به ارتکاب جرم می کشاند. “تهدید ترساندن و بیم دادن است . یعنی شخص از طریق ایجاد ترس جانی یا مالی یا حیثیتی برای دیگری او را به ارتکاب جرم وادار نماید .چنانکه در مبحث اکراه و اجبار آمده ،تهدید از مصادیق بارز اجبار معنوی است . لیکن برای تحقق آن شرایط چندی لازم است از جمله آن که باید عمل انجام شده عرفاً تهدید محسوب شود و به علاوه عمدی باشد ،زیرا «تهدید غیر عمدی وجود ندارد ». همچنین تهدید باید غیر قانونی و نامشروع باشد و موجب سلب کامل آزادی اراده گردد. تهدید امری نسبی و بستگی به اوضاع و احوال تهدید کننده و تهدید شده از قبیل خصوصیت روحی و جسمی و سن و شخصیت و اخلاق و جنس آنها دارد و باید به نحوی باشد که عرفاًتهدید تلقی شود ."( تقریرات آیت الله محمد حسن مرعشی مدرسه عالی شهید مطهری)
در لغت به معنای به طمع انداختن و اذمند ساختن آمده است و نیز در تطمیع انگیزه ارتکاب جرم همواره مادی ومالی می باشد.تحریص نیز مترادف تطمیع است.” تطمیع خود نوع خاصی از ترغیب است با این تفاوت که در تطمیع انگیزه ای که موجب مصمم کردن مجرم اصلی به ارتکاب جرم می شود صرفاًجنبه مالی و مادی دارد . مثل اینکه قبل از وقوع جرم ،مبلغی به او داده ویا قول وجهی را به او بدهند و همین طور وعده انعقاد قرارداد پروژهای را به او پیشنهاد می نماید . در حالی که در ترغیب وسیله ای که از طریق آن انگیزه ارتکاب جرم تشدید می شود می تواند جنبه مالی و غیر مالی داشته باشد"(همان منبع)
تحریک در لغت به معنای به حرکت در اوردن،جنباندن،وا داشتن،برانگیختن امده است و باید بیان داشت که تحدیدی که در این ماده امده مطلق بوده و تطمیع و ترغیب را شامل می شود و از نکات مهم این است که تحریک باید مستقیم و فردی و موثر باشد با مشمول این ماده گردد.ونوع تحریک محلی از اعراب ندارد و هر نوع ترغیبی باشد را شامل می شود . “تحریک یا تحریض ممکن است به دو شکل انجام گیرد ،گاه شخص اراده و تصمیم ارتکاب جرم را در ذهن دیگری خلق و ایجاد نماید و از این طریق فکر و اندیشه ارتکاب جرم را در دیگری بیدار می کند . در اینجا جرم در ذهن معاون وجود دارد ولی خود او از انگیزه کافی برای ارتکاب جرم برخوردار نیست نتیجتاًآن را به ذهن و فکر مرتکب اصلی منتقل ساخته و او را به ارتکاب جرم بر می انگیزد . و گاه شخص را که متمایل به ارتکاب فعلی است به انجام فعل مورد نظر تشویق و ترقیب می نماید . در این جا بر خلاف حالت قبل ، فکر ارتکاب جرم به نحو متزلزلی در ذهن مرتکب اصلی وجود دارد اما برای ارتکاب جرم کافی نیست . لذا معاون «با ایجاد اطمینان خاطر وبا قول به مساعدت در مواقع لزوم همچون دفاع در دادگاه و نگهداری از خانواده او وغیره ذلک وی را به ارتکاب جرم مصمم می سازد . بدیهی است در صورتی که مرتکب اصلی خود از قبل دارای انگیزه و اراده کافی برای ارتکاب جرم باشد ، در اینجا تحریک معنی و مصداق خود را از دست خواهد داد . نویسنده کتاب معاونت در جرم می نویسد :«در واقع شکل اخیر تحریک بزه معاونت در جرم را بوجود می آورد .
حال آن که گفته شد شکل اخیر با ترغیب به ارتکاب جرم منطبق است نه تحریک . زیرا در ترغیب زمینه و هسته اولیه ارتکاب جرم در ذهن مرتکب اصلی موجود است و معاون آن را تقویت و تکمیل می نماید .
بنابراین ، تحریک عبارت از خلق و ایجاد اراده و تصمیم ارتکاب جرم در دیگری است .
اول ـ اقسام تحریک : تحریک انواع مختلف دارد و ممکن است به صور گوناگونی واقع شود .تحریک ممکن است مستقیم باشد . در عین حال تحریک ممکن است فردی یا جمعی باشد .
دوم – شرایط تحقق تحریک : تحریک علاوه بر شرایط عمومی رکن مادی معاونت در جرم ،دارای چند شزط اختصاصی نیز باشد . ذیلاًبه تعدادی از شرایط عمومی و اقتصادی آن اشاره می شود :
اولاً – باید محرک از طریق تحریک ،فکر و اراده ارتکاب جرم را در شخص مباشر ایجاد نماید والاچنانکه گفته شد اگر مجرم از قبل دارای انگیزه کافی باشد موضوع تحریک تحقق نخواهد یافت ضمن آنکه این تحریک باید به حکم عقل مقدم بر فعل اصل بوده و به علاوه از طریق فعل مثبت باشد نه منفی .
البته لازم نیست از سوی محرک نحوه ارتکاب جرم دقیقاًذکر شده باشد ،بلکه صرف تحریک کفایت می نماید
تعریف داوری
«داوری» در لغت به معنای قضاوت، حکمیت، محاکمه، حکومت و حکم است. گفته شده که داور در اصل دادور بوده، به معنای صاحب داد که برای آسانی تکلم دال دوم آن حذف شده است.[۱] داور کسی است که درباره موضوعی که به او ارجاع شده قضاوت میکند و در مورد اینکه حق با چه کسی است، اظهار نظر می کند. [۲]
یکی از صفات خداوند «داور» بودن است، زیرا خداوند در روز جزا در خصوص اَعمال بندگان قضاوت و حکم میکند.
داوری به عنوان روش حل و فصل اختلاف به صورتهای گوناگونی تعریف شده است. مطابق تعریفی که در سال ۱۸۹۹ در کنفرانسی با حضور نمایندگان ۴۴ کشور برگزار شد، داوری چنین تعریف شده است: «حل و فصل اختلافات طرفین بر اساس رعایت قانون توسط قضاتی که خود انتخاب کردهاند».[۳]
برخی از حقوقدانان داوری را به اختصار به «فصل خصومت توسط غیر قاضی و بدون رعایت تشریفات رسیدگی دعاوی» تعریف کردهاند.[۴]
در حالی که برخی دیگر، با تعریف طولانی آن را چنین تعریف کردهاند: «داوری روشی است که با بهره گرفتن از آن دو یا چند شخص ذینفع حل و فصل مسئلهای را به یک یا چند شخص دیگر – داور یا داوران – محول میکنند که اختیارشان را از قرارداد خصوصی و نه مقامات یک دولت اخذ کردهاند و بر اساس این قرارداد باید مسئله مزبور را پیگیری نمایند و نسبت به آن تصمیم بگیرند.»[۵] در تعریفی دیگر، داوری چنین تعریف شده است: «فرایندی است که از طریق آن دعوی یا اختلاف بین دو یا چند نفر در خصوص حقوق و تعهدات قانونی آن ها، به جای ارجاع به دادگاه قانونی، به یک یا چند نفر (هیئت داوری) محول میشود که به صورت قضایی و از طریق اِعمال قانون اختلاف را حل و فصل کنند به نحوی که تصمیم آن ها لازمالاجرا باشد».[۶]
در بند (الف) ماده ۱ قانون داوری تجاری بینالمللی ایران ، داوری بدین ترتیب تعریف شده است: «داوری عبارت است از رفع اختلاف بین متداعیین در خارج از دادگاه به وسیله شخص یا اشخاص حقیقی یا حقوقی مرضی الطرفین و یا انتصابی».
۲-۱-۲- ویژگیهای داوری
ویژگی سوم داوری این است که رای صادره از سوی داوران باید مستند به اصول و مبانی حقوقی صادر شود. داوران نمیتوانند بدون توجه به قوانین و مقررات قابل اعمال بر اختلاف و قرارداد موجود بین طرفین، رای صادر نمایند. رای آن ها باید دارای توجی و مستندات حقوقی باشد. بنابراین، داورها نمیتوانند پا از ضوابط حقوقی بیرون گذاشته و بر اساس عدل و انصاف و یا کدخدامنشانه رای صادر نمایند. البته چون داوری یک رسیدگی خصوصی است، ممکن است طرفین صراحتاً به داورها این اجازه را داده باشند که دعوی را بر اساس عدل و انصاف یا به صورت کدخدامنشانه حل و فصل کنند.[۱۰]
نهایی و الزام آور بودن رأی صادره از سوی داورها ویژگی چهارم داوری است. ارجاع اختلاف به داوری به این معناست که طرفین تمایل دارند که اختلاف خود را به صورت نهایی و قطعی از طریق داورها حل و فصل نمایند. آن ها بنا نیست که مجدداً به دادگاه یا مرجع حل و فصل دیگری مراجعه کنند و اختلاف خود را نهایتاً در آنجاها حل و فصل نمایند. آن ها از طریق قرارداد و توافق، به رای داوری اعتبار و الزام میبخشند و اختلاف ارجاعی را از حیطه رسیدگی دادگاهها خارج مینمایند. آن ها حتی نمیخواهند که دادگاهها مرجع تجدیدنظر و پژوهش از آرای داوری محسوب شوند.
۲-۱-۳- انواع داوری
داوری را میتوان از جهات متعددی دسته بندی کرد. در این گفتار چهار نوع تقسیم بندی از داوری بررسی میشود: داوری داخلی و بین الملی؛ داوری موردی و سازمانی؛ داوری اختیاری و اجباری؛ و داوری تجاری و غیر تجاری (مدنی). شایان ذکر کرد که یک نوع داوری – مثل داوری داخلی – ممکن است به صورت موردی یا سازمانی انجام شود یا به صورت اختیاری یا اجباری باشد یا صورت تجاری یا غیر تجاری داشته باشد.
۲-۱-۳-۱- داوری داخلی و بینالمللی(خارجی)
یکی از تقسیم بندیهای مهم داوری، تقسیم داوری به داخلی و بینالمللی است. در برخی از کشورها از جمله ایران، دو رژیم حقوقی متفاوت بر داوریهای داخلی و بینالمللی حاکم است. در ایران هرگاه داوری داخلی تلقی شود، آن داوری تابع مقررات مذکور در مواد ۴۵۴ تا ۵۰۱ «قانون آیین دادرسی مدنی» میباشد، در حالی که اگر داوری بینالمللی باشد، آن داوری تابع مقررات مذکور در قانون داوری تجاری بینالمللی مصوب ۱۳۷۶ خواهد بود.
در داوری داخلی دخالت و نظارت قانونی بر فرایند داوری نسبت به داوری بینالمللی بیشتر است، زیرا همه عناصر اختلاف و رسیدگی مربوط به یک نظام حقوقی ملی است. در حالی که در داوری خارجی مقر داوری ممکن است صرفاً محل داوری باشد و ارتباط معناداری با اختلاف مورد نظر نداشته باشد. به اضافه اینکه تفاوت فرهنگها، زبانها و نظامهای حقوقی ملی مربوط، تقاضا دارد که مقررات قابل انعطافتری اتخاذ شود. همچنین طرفین داوری بینالمللی عمدتاً تجار و یا شرکتهای تجاری از کشورهای گوناگون هستند که ضرورت دخالت و نظارت قانون گذار ملی را جهت حمایت از آن ها کاهش میدهد، زیرا تجار و شرکتهای تجاری برخلاف مردم عادی (مثل مصرف کنندگان) توانایی حمایت از حقوق خود را دارند. به این جهت، در داوری بینالمللی احترام به آزادی قراردادی بیشتر و گستردهتر از داوری داخلی است.[۱۱]
بر این اساس، بین مقررات ناظر بر داوری داخلی و بینالمللی تفاوتهای جدی وجود دارد. به عنوان مثال طبق ماده ۴۸۱ قانون آیین دادرسی مدنی، فوت یا حجر یکی از طرفین اختلاف در داوریهای داخلی باعث از بین رفتن داوری و بطلان آن میشود، در حالی که در داوریهای بینالمللی این چنین نیست و مرگ یا حجر یکی از طرفین منجر به بطلان داوری نمیگردد. حتی در کشورهایی که رژیم حقوقی واحدی بر داوری و بینالمللی آن ها حاکم است، مثل انگلستان، تمایز بین داوری داخلی و بینالمللی از نقطه نظر «کنوانسیون شناسایی و اجرای آرای داوری نیویورک (کنوانسیون نیویورک)» حایز اهمیت است.
در کشورهایی که دو رژیم حقوقی متفاوت بر داوری داخلی و بینالمللی آن ها حاکم است، معیارهای متفاوتی را برای تمییز بین داوری داخلی و بینالمللی مقرر کردهاند. تقریباً تمام نظامهای ملی حقوقی این قاعده را پذیرفتهاند که اگر در داوری عنصر خارجی وجود نداشته باشد، مثل اینکه تابعیت یا اقامتگاه طرفین، تابعیت داورها، موضوع اختلاف، محل داوری ، قانون حاکم، و امثال آن هم متعلق به کشور واحدی باشند، داوری مزبور داخلی محسوب میشود. اما هرگاه در داوری حداقل یک عنصر خارجی وجود داشته باشد، کشورها اختلاف نظر دارند که آیا وجود آن عنصر خارجی برای بینالمللی شدن داوری کفایت میکند.[۱۲]
برخی از نظامهای ملی اختلاف اقامتگاه یا محل تجاری طرفین را ملاک «بینالمللی» قلمداد کردهاند در حالی که برخی دیگر به بینالمللی بودن رابطه حقوقی بین طرفین توجه نمودهاند و چنانچه رابطه مزبور بینالمللی باشد، داوری اختلافات ناشی از آن رابطه را نیز «بینالمللی» میدانند. طبق ماده ۱۷۶ قانون بینالملل خصوصی سوئیس، داوری زمانی بینالمللی تلقی میشود که در زمان انعقاد موافقت نامه داوری حداقل اقامتگاه یا محل سکونت معمول یکی از طرفین خارج از سوئیس باشد. در برخی از کشورها، مثل بلغارستان، هر دو ملاک قبول شده است. به موجب بند (۲) ماده ۱ قانون راجع به داوری تجاری بینالمللی بلغارستان، قانون مزبور زمانی قابل اعمال است که اختلاف ناشی از روابط تجاری بینالمللی باشد یا اینکه حداقل اقامتگاه یا محل سکونت یکی از طرفین داوری خارج از بلغارستان باشد.[۱۳]
در قانون نمونه داوری آنسیترال که مورد پذیرش کشورهای زیادی قرار گرفته است، معیارهای متفاوتی را برای «بینالمللی» شدن داوری مقرر کرده است. بر اساس بند (۳) ماده ۱ قانون نمونه، وجود یکی از معیارهای زیر به «بینالمللی» شدن داوری منجر خواهد شد:
با اینکه قانون داوری تجاری بینالمللی ایران از قانون نمونه داوری آنسیترال اقتباس شده است، اما تفاوتهایی با آن دارد که یکی از این تفاوتها، ملاک تعیین «بینالمللی» بودن داوری است. در قانون داوری تجاری بینالمللی ایران ملاکهای مذکور در قانون نمونه داوری آنسیترال کنار گذاشته شده و ملاک جدیدی تعیین شده است. به موجب بند (ب) ماده ۱ قانون مذکور، «داوری بینالمللی عبارت است از اینکه یکی از طرفین در زمان انعقاد موافقتنامه داوری به موجب قوانین ایران تبعه ایران نباشد.»
در این بند، صراحتاً «بینالمللی» بودن داوری را به اختلاف تابعیت طرفین موکول کرده است که چنانچه در زمان توافق بر داوری، یکی از طرفین داوری به موجب قوانین ایران تبعه ایران نباشد، داوری مزبور «بینالمللی» محسوب میشود. به نظر نمیرسد که اختلاف تابعیت معیار مناسبی برای تشخیص «بینالمللی» بودن داوری باشد. بسیاری از تبعه ایران در کشورهای دیگر به خصوص در حوزه خلیج فارس به امر تجارت مشغولند که در بسیاری از موارد با تجار مستقر در ایران معامله میکنند و به هیچ عنوان نمیتوان داوری بین آن ها را داخلی تلقی کرد. ثانیاً ، تجار کشورهای دیگر مثل افغانستان که در ایران به کسب و کار مشغول هستند، چنانچه قرارداد داوری منعقد نمایند، داوری آن ها بینالمللی تلقی میشود چون تابعیت آن ها متفاوت است. ثالثاً، ملاک تابعیت اصولاً برای اشخاص حقیقی بیشتر کاربرد دارد که جنبه سیاسی تعلق یک فرد به یک کشور را بیان میکند. در حالی که در تجارت بینالملل عمده فعالیتهای تجاری از سوی شرکتها و اشخاص حقوقی انجام میشود که سخن از تابعیت آن ها خیلی مربوط نیست. در مورد اشخاص حقوقی بیشتر محل تجاری یا اقامتگاه آن ها ملاک عمل است و حتی اگر ملاک تابعیت آن ها نیز محل ثبت آن ها باشد، ممکن است شرکتی در کشوری ثبت شود و عمده فعالیتهای تجاری خود را در کشور دیگری متمرکز کند. شایان ذکر است که در کنوانسیون بیع بینالمللی کالا نیز برای تشخیص بینالمللی بودن بیع، ملاک تابعیت کنار گذاشته شده و ملاکهای محل تجاری انتخاب شده است.[۱۵]
به موجب بند (۱) ماده ۳۶ قانون داوری تجاری بینالمللی، «داوری اختلاف تجاری بینالمللی موضوع این قانون از شمول قواعد داوری مندرج در قانون آیین دادرسی مدنی و سایر قوانین و مقررات مستثناست». بنابراین، هر داوری که در کشور ایران واقع میشود، داخلی محسوب شده و تحت شمول مقررات آیین دادرسی مدنی قرار خواهد داشت، مگر بینالمللی بودن آن به موجب قانون داوری تجاری بینالمللی ثابت شود.
در برخی از موارد «داوری داخلی» در مقابل «داوری خارجی» به کار میرود.[۱۶] در این معنا، کلیه داوریهایی که مقر آن در کشور معینی مثل ایران است، از نظر آن کشور داخلی تلقی میشود، اعم از اینکه داوریهای مزبور واجد عنصر بینالمللی باشد یا نه. بر همین منوال کلیه داوریهایی که مقر آن در خارج از کشور معینی باشد، از نظر آن کشور داوری خارجی محسوب میگردند چه عنصر بینالمللی در آن باشد یا نباشد.
تقسیم بندی اخیر از جهت اجرای کنوانسیون نیویورک نیز واجد اهمیت است. هر چند کنوانسیون ناظر به کلیه آرای داوری بینالمللی است، اعم از اینکه در داخل یا خارج صادر شده باشد، در بند (۳) ماده ۱ کنوانسیون به کشورها اجازه داده شده که در زمان الحاق یا تصویب کنوانسیون اعلام نمایند که کنوانسیون را تنها نسبت به آرای داوری صادره در یک کشور متعاهد میپذیرند و یا به صورت کلی . در صورت اول آرای صادره در کشور محل شناسایی و اجرا از حیطه شمول کنوانسیون خارج میشود و فقط رای داوری باید خارجی باشد.[۱۷]
[۱] دهخدا، علی اکبر (۱۳۷۲). لغت نامه دهخدا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ماده دال.
[۲] شیروی، عبدالحسین (۱۳۹۱). داوری تجاری بینالمللی، تهران: انتشارات سمت، ص ۸٫
[۳] Aloysius, E. Walsh and Duggan, S. (1989). The History and Nature of International Relations, USA, p. 112.
[۴]جفری لنگرودی، محمد جعفر (۱۳۷۴). ترمینولوژی حقوق، تهران: انتشارات احمدی، ص ۲۸۴٫
[۵]Ren, D. (1983). Arbitration in International Trade, Deventer, The Nelthrlands, KLUWER Law and Taxation Publishers, p. 5.
[۶] Halsbury , s laws of England (1991). 4th ed, Butterworths, Paras 601, 332.
[۷] شیروی، پیشین، ص ۱۰٫
۲شهند، پیشین، ص ۴۵٫
[۹] شیروی، پیشین، ص ۱۱٫
[۱۰] همان منبع
[۱۱] Redfern, A. And Hunter, M. (2004). Law and Practice of International Commercial Abirtration, Sweet and Maxwell,p. 12.
[۱۲] شیروی، پیشین، ص ۱۴٫
[۱۳] همان، ص ۱۵٫
[۱۴] محمد تقی، پیشین، ص ۳۷٫
[۱۵] شیروی، عبدالحسین (۱۳۹۰). حقوق تجارت بینالملل، تهران: انتشارات سمت، ص ۱۸۳٫
[۱۶] محمدتقی، پیشین، ص ۳۹٫
داوری با توجه به قصد طرفین مبنی بر استفاده یا عدم استفاده از خدمات و تسهیلات و امکانات یک سازمان و موسسه داوری، به «داوری موردی» و «داوری سازمانی» تقسیم میشود.
الف : داوری موردی
در داوری موردی، طرفین نسبت به تاسیس یک «دیوان داوری» ویژه برای رسیدگی به اختلاف خود اقدام میکنند و دیوان مزبور پس از اتمام رسیدگی و صدور رای از بین میرود. به عبارت دیگر، این «دیوان داوری» صرفاً برای رسیدگی به اختلاف یا اختلافات مورد نظر تشکیل و پس از انجام وظیفه محوله منحل میشود. چنانچه طرفین توافق نمایند که اختلاف خود را به یک یا سه داور ارجاع دهند، بر اساس این توافق، دیوان داوری حسب مورد مرکب از یک یا سه نفر داور خواهد بود که اختلاف را استماع کرده، دلایل را بررسی نموده و نهایتاً رای خود را صادر میکند. با صدور رای، دیوان مزبور منحل میشود. به طور خلاصه در تعریف داوری موردی میتوان گفت که هر جا طرفین نسبت به داوری توافق کنند، اما داوری آنان سازمانی نباشد، داوری مزبور موردی تلقی میشود.[۱]
چنانچه طرفین توافق کنند که اختلاف خود را به داوری ارجاع دهند و جزئیات بیشتری را معین نکنند، طرفین یا داوران باید جزئیات را مشخص کنند. عدم ذکر جزئیات بیشتر باعث خواهد شد که مقررات تکمیلی قوانین و مقررات حاکم بر فرایند داوری (مقررات شکلی) خود را به داوری تحمل کنند و دخالت دادگاهها را افزایش دهد. بنابراین در داوری موردی، به طرفین توصیه میشود که خود آیین دادرسی و نحوه پیشبرد داوری را از طریق توافق تعیین کنند و روند داوری را تحت کنترل قرار دهند. در صورتی که یکی از طرفین از انتخاب داور اختصاصی خود خودداری کند و یا در انتخاب سر داور مشارکت نکند، طرفین باید راهکاری پیش بینی کنند که این مشکل حل شود و در صورت فقدان راهکار مشخص باید از طریق مراجعه به دادگاه صالح نسبت به تعیین داور یا داوران اقدام نماید.
در داوری موردی طرفین میتوانند جزئیات آیین رسیدگی و روند داوری طی سند مفصلی پیش بینی کنند. معمولاً در قراردادهای سنگین دولتی آیین داوری به وسیله طرفین به صورت سند مستقل تهیه و به قرارداد اصلی پیوست میشود. این روش از طریق شرکتهای بزرگ که دارای کارشناسان حقوقی خبره هستند نیز بعضاً انتخاب میشود. در این روش، در قرارداد شرطی ذکر میشود که به طور کلی ارجاع اختلافات را به داوری مقرر می کند و آیین و جزئیات داوری را به یک سند مستقلی احاله میکند که این سند نیز بخشی از قرارداد را تشکیل میدهد و پیوست قرارداد میشود. دولتها بیشتر ترجیح میدهند که اختلافات خود را به سازمانهای داوری ارجاع نکنند و داوری را به صورت موردی برگزار نمایند، زیرا پذیرش مقررات و حاکمیت سازمان داوری ممکن است با حق حاکمیت دولتها سازگاری نداشته باشد.[۲]
در بسیاری از موارد که طرفین داوری موردی را انتخاب میکنند، فرایند داوری را تابع «مقررات داوری آنسیترال» قرار میدهند. این مقررات که از سوی کمیسیون حقوق تجارت بینالملل سازمان ملل متحد (آنسیترال) در سال ۱۹۷۶ تهیه شده و در سال ۲۰۱۰ مورد تجدید نظر قرارگرفته است، برای داوریهای موردی مناسب است و به صورت گسترده مورد استفاده قرار میگیرد. با ارجاع به مقررات داوری آنسیترال، آیین رسیدگی و روند داوری مطابق با مقررات مزبور انجام خواهد شد. در خصوص اعتبار این نوع ارجاعات، بند (و) ماده ۱ قانون داوری تجاری بینالمللی ایران مقرر میدارد: «در هر مواردی که در این قانون به توافق موجود بین طرفین یا توافقی که بعد حاصل شود اشاره شده باشد، مراتب مشمول مقررات داوری مصرحه در آن توافق نیز خواهد بود.»[۳]
در صورت ارجاع به مقررات داوری آنسیترال، طرفین میتوانند برخی از مقررات مزبور را که برای آن ها مناسب نیست، تغییر دهند یا تفسیر مشخصی از آن ارائه نمایند. به عنوان نمونه، ارجاع دعاوی ایران و امریکا به داوری که یک داوری موردی بود بر اساس مقررات داوری آنسیترال انجام گرفت اما طرفین برخی از مقررات مزبور را تغییر دادند یا به توضیح آن اقدام کردند.
ب: داوری سازمانی
در داوری سازمانی، طرفین از کمکها، مساعدتها و خدمات یک سازمان داوری استفاده میکنند و به این ترتیب اختلاف خود را از طریق داوری حل و فصل مینمایند. سازمان داوری مزبور برای رسیدگی به اختلاف خاصی تشکیل نشده و طبیعتاً نیز با پایان رسیدگی به آن اختلاف از بین نخواهد رفت. سازمان داوری مزبور دارای آیین رسیدگی است که بر اساس آن روند داوری از سوی سازمان مزبور هدایت و کنترل میشود. در داوری سازمانی، برای کلیه مراحل رسیدگی مواعد و زمانهای معینی مقرر شده است و چنانچه طرفین بر خلاف آن توافق نکرده باشند، مدت زمان انتخاب داوران، شروع رسیدگی، استماع دعوی و ارائه دلایل و صدور رای معین شده است. این مواعد کمک خواهد کرد که دعوی در مدت مناسبی حل و فصل شود و سرعت در رسیدگی تامین گردد.[۴]
سازمانهای داوری نباید در نحوه رسیدگی و هدایت دعاوی با مجتمع قضایی مقایسه شوند. مجتمع قضایی از تعدادی شعب تشکیل شده است که هر کدام از آن ها دارای قضات مشخص هستند. زمانی که اختلاف در یک مجتمع قضایی مطرح میشود، رئیس مجتمع قضایی پرونده را به شعبهای ارجاع میدهد. سازمانهای داوری از تعدادی شعبه با داوری مشخص تشکیل نشده که دبیر سازمان مزبور اختلاف مرجوعه را به یکی از شعب احاله نماید. سازمانهای داوری نه تنها خود به دعوی رسیدگی نمیکنند، بلکه هیچ شعبه از قبل تاسیس شدهای نیز وجود ندارد که دعوی به آن ارجاع شود. در بند (۲) ماده ۱ مقررات داوری اتاق بازرگانی بینالمللی صراحتاً قید شده است که سازمان خود به دعوی رسیدگی نمیکند بلکه حل و فصل اختلاف به وسیله دیوان داوری را مطابق با مقررات داوری اتاق مدیریت می کند.
یکی از امتیازات سازمانهای داوری داشتن آیین رسیدگی و مقررات داوری است که مطابق با آن مقررات فرایند داوری انجام میگیرد. زمانی که طرفین، اختلاف خود را به یک سازمان داوری ارجاع میدهند میپذیرند که اختلاف آن ها بر اساس آیین رسیدگی و مقررات آن سازمان حل و فصل شود. برای مثال به کسانی که تمایل دارند حل و فصل اختلافات خود را به سازمان داوری منطقهای تهران ارجاع کنند، توصیه شده که شرط زیر را در قرارداد خود درج نمایند:
یا کسانی که تمایل دارند اختلاف خود را به اتاق بازرگانی بینالمللی ارجاع کنند، کلیه اختلافات ناشی از یا در ارتباط با این قرارداد، نهایتاً بر اساس قواعد داوری اتاق بازرگانی بینالمللی، به وسیله یک یا چند نفر داور که طبق قواعد مذکور منصوب میشوند، حل و فصل خواهد شد.
سازمانهای داوری علاوه بر داشتن آیین رسیدگی از تجربه و دانش لازم جهت بهره مندی از داوران متخصص و هدایت روند داوری برخوردارند بنابراین طرفین میتوانند از این دانش و تخصص استفاده کنند. در فقدان چنین سازمانی، طرفین باید ضمن توافق بر آیین رسیدگی، هدایت و روند داوری را نیز کنترل کنند که ممکن است برای افراد معمولی مشکل باشد. گاهی این وظایف به داوران محول میشود که در این صورت نیز کنترل آن با مشکلاتی روبرو است. بنابراین زمانی که افراد از تخصص و تجربه کافی در امر داوری برخوردار نیستند، بهتر است از سازمانهای داوری کمک گرفته شود که در این زمینه صاحب تجربه و دانش هستند.
سازمانهای داوری بدون اینکه از جهت ماهوی وارد رای صادره از سوی داوران شوند، بر مسائل شکلی صدور رای و کنترل کیفی آن نظارت دارند. آن ها اطلاع دارند که رای داوری باید حاوی چه شرایطی باشد که در کشور محل اجرا مورد شناسایی و اجرا قرار گیرد. هر چه سازمان داوری مورد نظر از حسن شهرت و سابقه بهتری برخوردار باشد، رای داوری با سهولت و سرعت بیشتری مورد شناسایی و اجرا قرار میگیرند زیرا اطمینان وجود دارد که کنترل و نظارت کیفی لازم بر روند داوری و صدور رای اعمال شده است.[۶]
از آنجا که تغییر مقررات سازمان داوری میتواند به نحوه مدیریت و نظارت سازمان بر فرایند داوری آسیب بزند و یا آن را مختل نماید، در داوری سازمانی طرفین باید اصولاً به آیین رسیدگی و مقررات آن سازمان وفادار باشند و به جز در موارد مشخص حق تغییر آن مقررات را ندارند. در حالی که در داوری موردی، طرفین آزادی کامل دارند که نحوه رسیدگی و مقررات ناظر به فرایند داوری را به تمایل خود تنظیم کنند و از این جهت داوری موردی از انعطاف بیشتری برخوردار است.
در بسیاری از سازمانهای داوری، حقالزحمه داورها و نحوه وصل آن به سازمان محول شده است و بنابراین داوران خود شخصاً در این مسائل دخیل نمیشوند. این امر به داوران کمک میکند که بر نحوه حل و فصل اختلاف تمرکز کنند بدون اینکه درگیر مسائل شخصی شوند. نگرانیای که معمولاً در مورد داوریهای سازمانی مطرح میشود، هزینه اضافی است که سازمان برای مدیریت و کنترل خود مطالبه میکند. این هزینه علاوه بر مخارجی است که طرفین دعوی برای حقالزحمه داوران، مشاورین حقوقی، کارشناسان و سایر هزینههای مربوط از قبیل هزینههای مسافرت، ترجمه اسناد و حقالزحمه شهود، تحمل میکنند.[۷] هزینه سازمان داوری بعضاً درصدی از مبلغ مورد اختلاف است که در صورت سنگین بودن مبلغ مورد اختلاف، هزینه مراجعه به سازمان خیلی قابل توجه خواهد شد.
[۱] محمدی دینانی، پروین (۱۳۸۰). قطعیت و الزامآور بودن احکام داوری بین المللی و شیوه های اعتراض به اعتبار این احکام، پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته حقوق بینالملل دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی، ص ۸۵٫
[۴] شیروی، داوری تجاری بینالمللی، پیشین، ص ۲۰٫
[۵] دیانی، پیشین، ص ۹۰٫
[۶] دیانی، پیشین، ص ۹۲٫
داوری اختیاری و اجباری
ویژگی اساسی داوری در اختیاری بودن آن است. داوری روشی است که طرفین برای حل و فصل اختلاف خود انتخاب میکنند. همان طور که در فصل سوم به طور مفصل بیان خواهد شد، داوری متکی به موافقت نامه داوری است و چنانچه موضوعی خارج از حدود موافقت نامه داوری مورد رسیدگی داوران قرار گیرد، قابل ابطال است. همچنین به استناد اصل نسبی بودن آثار قراردادها، موافقت نامه داوری تنها بین طرفین آن لازم الاتباع است و نسبت به اشخاص ثالث الزام آور نیست.
از طرف دیگر، دسترسی به سیستم قضایی جهت حل و فصل اختلافات حق تک تک ملت محسوب شده و نمیتوان آن ها را از آن حق محروم کرد. تاریخ حقوق گواه است که حتی در صورت توافق طرفین به ارجاع اختلافات خود به داوری، دادگاهها از خود سلب صلاحیت نمیکردند و در صورت عدم رضایت طرفین به رای داور، دادگاهها به موضوع اختلاف رسیدگی میکردند. عمدتاً در قرن بیستم کشورها پذیرفتند که چنانچه طرفین با رضایت اختلاف خود را به داوری ارجاع دهند، دادگاه از رسیدگی امتناع خواهد کرد.[۱]
هر چند امروزه این امر در کشورهای گوناگون پذیرفته شده است که در صورت توافق بر داوری دادگاهها باید از رسیدگی به اختلاف منظور خودداری کنند، اما کلیه نظامهای حقوقی در موارد خاص و معین به دادگاهها اجازه میدهند که در امر داوری دخالت کنند. البته میزان دخالت دادگاهها در فرایند داوری از کشوری به کشور دیگر متفاوت است.
از آنجا که داوری دارای امتیازات زیادی است، قانون گذار ممکن است مقرر نماید که اختلافات خاصی تنها از طریق داوری حل و فصل شود. مسلماً نمیتوان بدون مجوز قانونی داوری اجباری مقرر نمود و افراد را از تمسک به سیستم قضایی باز داشت. در برخی از کشورها داوری اجباری حتی با وضع قانون نیز امکان پذیر نیست، زیرا داوری اجباری بر خلاف اصول قانون اساسی آن ها تلقی شده است. اخیراً دادگاه تجدیدنظر آتن در یونان داوری اجباری را خلاف قانون اساسی تلقی کرده است، زیرا به این وسیله حق دسترسی به سیستم قضایی را از افراد سلب کرده است در حالی که این حق به وسیله قانون اساسی یونان برای افراد تضمین شده است.[۲]
در ایران داوری اجباری به دو شیوه مطرح شده است: نوع اول این است که برخی از اختلافات به تجویز قانون الزاماً به داوری ارجاع میشود. نوع دوم این است که طرفین یک قرارداد به موجب قانون ملزم میشوند که در قرارداد خود شرط داوری را درج کنند.
داوری اجباری نوع اول ابتدا در قانون حکمیت مصوب ۲۹/۱۲/۱۳۰۶ پیش بینی شد. به موجب ماده یک این قانون، «هرگاه در دعاوی حقوقی یکی از متداعیین محکمه صلح بدایت و تجارت از محکمه تقاضا کند قطع دعوی به طریق حکمیت انجام گیرد محکمه طرف دیگر دعوی را به موافقت با این تقاضا تکلیف و مطابق مواد ذیل رفتار خواهد کرد مشروط بر اینکه تقاضای حکمیت تا آخر جلسه اول محاکمه به عمل آمده و دعوی در آن محکمه بدایتاً طرح شده باشد». بر اساس این قانون، چنانچه تقاضای ارجاع به داوری از سوی خواهان یا خوانده مطرح میشد، دادگاه به طرفین تکلیف میکرد که داور خود را انتخاب کنند و داور سوم نیز از طریق دادگاه انتخاب میشد. چنانچه خواهان از معرفی داور خود ظرف دو ماه خودداری میکرد، دادگاه قرار رد دعوی را صادر میکرد. چنانچه خوانده از معرفی داور خود امتناع میکرد، دادگاه داور وی را انتخاب مینمود.
در این داوری اجباری، داورها موظف نبودند که در رسیدگی خود ، آیین دادرسی مدنی (اصول محاکمات حقوقی) را رعایت کنند، اما آن ها نبایستی بر خلاف قوانین و یا شرایط قرارداد حاکمیت عمل کنند. این داوری اجباری که به صورت گسترده پیش بینی شده بود، مدت زیادی دوام نیاورد و به دلیل مشکلاتی که برای طرفین اختلاف ایجاد کرده بود بعد از یک سال و اندی تقریباً لغو شد و تنها دعاوی خاصی از قبیل دعاوی مربوط به تخلیه دکانها و مغازهها هنوز مشمول داوری اجباری بود.[۳] هر چند این داوری اجباری یک سال و اندی بعد در اصلاحیه همان قانون مصوب ۲۰/۱/۱۳۰۸ و متعاقباً با تصویب آیین دادرسی مدنی مصوب ۲۵/۶/۱۳۱۸ کنار گذاشته شد.
در دو قانون مهمی که پس از انقلاب در خصوص داوری تصویب شده، یعنی بخش داوری آیین دادرسی مدنی و قانون داوری تجاری بینالمللی، اختیاری بودن داوری مورد تاکید قرار گرفته است. به موجب ماده ۴۵۴ قانون آیین دادرسی مدنی، «کلیه اشخاصی که اهلیت اقامه دعوا دارند میتوانند با تراضی یکدیگر منازعه و اختلاف خود را خواه در دادگاهها طرح شده یا نشده باشد و در صورت طرح در هر مرحلهای از رسیدگی باشد، به داوری یک یا چند نفر ارجاع دهند.» همچنین به موجب بند (۲) ماده ۲ قانون داوری تجاری بینالمللی، «کلیه اشخاصی که اهلیت اقامه دعوا دارند میتوانند داوری اختلافات تجاری بینالمللی خود را اعم از اینکه در مراجع قضایی طرح شده باشد و در صورت طرح در هر مرحله که باشد با تراضی، طبق مقررات این قانون به داوری ارجاع کنند.» در هر دو قانون، آوردن قید با «تراضی» به این جهت است که روی اختیاری بودن امر داوری تاکید شود، و الا حتی بدون این قید نیز مواد مزبور خود گویای اختیاری بودن فرایند داوری است.
نوع دوم از داوری اجباری این است که برخی از قوانین طرفین یک قرارداد را ملزم می کند که در قرارداد خود شرط داوری پیش بینی کنند. به عنوان نمونه، در ماده ۲۳ قانون نفت سال ۱۳۵۳ مقرر شده بود: «رفع اختلافاتی که بین شرکت ملی نفت ایران و طرفهای قرارداد پیش آید هرگاه از طریق مذاکره دوستانه به نحوی که در هر قرارداد پیش بینی خواهد شد رفع نشود از طریق داوری حل خواهد شد.
مقررات مربوط به ارجاع اختلافات به داوری در هر قرارداد به نحو مقتضی پیش بینی میشود. آیین رسیدگی در مورد داوری مطابق قوانین ایران و محل داوری تهران خواهد بود مگر آنکه بعد از بروز اختلاف طرفین قرارداد نسبت به محل دیگری توافق نمایند. اعتبار و تفسیر و اجرای قراردادها تابع قوانین ایران خواهد بود.»
۲-۱-۳-۴- داوری تجاری و غیر تجاری (مدنی)
امروزه تجارت با داوری رابطه نزدیکی دارد و خیلی از تجار و شرکتهای تجاری ترجیح میدهند که اختلافات خود را از طریق داوری حل و فصل کنند. به این جهت بسیاری از سازمانهای داوری در دل اتاقهای بازرگانی متولد شدهاند، مثل «دیوان بینالمللی داوری اتاق بازرگانی بینالمللی» که به «اتاق بازرگانی بینالمللی» وابسته است و در دل آن توسعه یافته است. در ایران نیز یکی از وظایف و اختیارات اتاق بازرگانی ایران (اتاق بازرگانی و صنایع و معادن جمهوری اسلامی ایران)، «تلاش در جهت بررسی و حکمیت در مورد مسائل بازرگانی داخل و خارجی اعضا و سایر متقاضیان از طریق تشکیل مرکز داوری اتاق ایران طبق اساسنامه ای که از سوی دستگاه قضایی تهیه و به تصویب مجلس شورای اسلامی خواهد رسید» میباشد.[۴]
از طرف دیگر، قانون داوری تجاری بینالمللی ایران تنها ناظر به داوری تجاری است و داوریهای غیر تجاری از شمول این قانون خارج میباشد. همچنین به موجب بند (۳) ماده ۱ کنوانسیون نیویورک، دولتها مجاز شدهاند که در زمان امضای تصویب یا الحاق به کنوانسیون و یا هنگام تعیین قلمرو شمول آن، اعلام نمایند که کنوانسیون را تنها در مورد اختلافات مربوط به روابط حقوقی تجاری (اعم از قراردادی و غیر قراردادی) اعمال مینمایند. جمهوری اسلامی ایران نیز به موجب بند (۱) ماده واحده قانون الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون مزبور همانند برخی از کشورهای متعلق به حقوق نوشته (رومی – ژرمنی)، شمول کنوانسیون را به اختلافات ناشی از روابط حقوقی قراردادی یا غیر قراردادی که حسب قوانین جمهوری اسلامی ایران تجاری محسوب میشوند، محدود کرده است.[۵]
بنابراین تمایز بین داوری تجاری و غیر تجاری هم از نقطه نظر قانون داوری تجاری بینالمللی ایران و هم از نقطه نظر اجرای کنوانسیون نیویورک برای کشورهایی که اعلامیه مزبور را صادر کردهاند – مثل ایران – حایز اهمیت است.
در برخی از کشورهای حقوق نوشته مثل فرانسه یا بلژیک، بین روابط تجاری و مدنی تمایز قائل اند و هر کدام از این دو را تابع رژیم حقوقی متفاوتی میدانند.[۶] در حقوق ایران نیز اعمال تجارتی از اعمال مدنی جدا شده است و این دو نه در سطح کشورهای فرانسه یا بلژیک بلکه به صورت محدود تحت نظام خاصی قرار داده شدهاند. در ماده ۲ قانون تجارت، معاملات تجارتی در دو گروه منحصر شدهاند. با توجه به انحصاری بودن موارد دهگانه مزبور، بسیاری از فعالیتهای تجارتی از شمول این ماده خارج شدهاند، مثل ساخت، خرید و فروش و اجاره هواپیما، راه اندازی و اداره انبارهای عمومی، راه اندازی و مدیریت فرودگاهها، بنادر و پایانهها، همکاریهای اقتصادی و صنعتی، سرمایه گذاری مشترک، پیمانکاری، استخراج معادن، قراردادهای لیسانس و امثال آن.
البته این ضعف تا حدودی در ماده ۳ قانون تجارت رفع شده است. به موجب ماده ۳ معاملات ذیل به اعتبار تاجر بودن متعاملین یا یکی از آن ها تجارتی محسوب میشود: کلیه معاملات بین تجار و کسبه و صرافان و بانکها؛ کلیه معاملاتی که تاجر با غیر تاجر برای حوایج تجارتی خود می کند؛ کلیه معاملاتی که اجزاء یا خدمه یا شاگرد تاجر برای امور تجارتی ارباب خود می کند؛ و کلیه معاملات شرکتهای تجارتی.
از آنجا که امروزه عمده فعالیتهای تجاری به خصوص در زمینه بینالمللی از طریق شرکتهای تجاری انجام میشود، به استناد بند (۴) ماده ۳ قانون تجارت، کلیه معاملات آن ها تجاری محسوب میشود.
منظور از داوری تجاری، داوری اختلافاتی است که از یک رابطه تجاری ناشی شده یا به یک رابطه تجاری مربوط است. داوری دعاوی بین افراد خصوصی غیر تاجر در مورد دعاوی ملکی، قراردادها و الزامات خارج از قراردادها (مسئولیت مدنی) مثل دعاوی مربوط به تعرض به حریم ملک همسایه، دعاوی موجر و مستاجر در مورد اماکن مسکونی، اختلافات بین زن و شوهر، اختلافات بین کارگر و کارفرما، و اختلافات مربوط به جبران خسارات وارده ناشی از تصادفات رانندگی جزء اختلافات تجاری محسوب نمیشود. قید «تجاری» همچنین دعاوی مربوط به اختلافات بین دو کشور را در زمینه مرزها یا سایر موارد مربوط به حاکمیت را خارج میکند. حل و فصل این اختلافات حتی اگر به صورت دواری باشد، از شمول قانون داوری تجاری بینالمللی و همچنین کنوانسیون نیویورک خارج میباشند.[۷]
در قانون داوری تجاری بینالمللی ایران که اصولاً از قانون نمونه داوری آنسیترال پیروی میکند، تنها داوری تجاری را تحت پوشش قرار داده است. اما برای تشخیص «تجاری» بودن، ملاک خاص خود را مطرح کرده است. در بند (۱) ماده ۲ قانون داوری تجاری بینالمللی ، روابط تجاری به فعالیتهای گوناگونی اطلاق شده که شامل خرید و فروش کالا و خدمات، حمل و نقل، بیمه، امور مالی، خدمات مشاورهای، سرمایه گذاری، همکاریهای فنی، نمایندگی حقالعمل کاری، پیمانکاری و فعالیتهای مشابه است. در این تعریف اشارهای به مواد ۲ و ۳ قانون تجارت نشده است و معنای بسیار عامی از تجارت بیان شده است.
در قانون نمونه داوری آنسیترال ، تعریفی از «تجاری» بودن ارائه نشده است، اما در پانوشت شماره (۲) ماده ۱ چنین مقرر میدارد: « اصطلاح «روابط با ماهیت تجاری» شامل معاملات زیر است ولی به آن ها محدود نیست: هر نوع معامله تجاری برای عرضه یا مبادله کالا و خدمات، قرارداد توزیع، نمایندگی یا عاملیت تجاری، لیزینگ، ساخت یا انجام کار، مشاوره، مهندسی، اعطای لیسانس، سرمایه گذاری، تامین مالی، بانکداری ، بیمه، قرارداد بهره برداری از معادن یا اعطای امتیاز، سرمایه گذاری مشترک و سایر اشکال همکاریهای صنعتی و اقتصادی، حمل و نقل کالا یا مسافر از طریق هوا، دریا، ریل یا جاده».
به نظر میرسد که «تجاری» بودن در قانون داوری تجاری بینالمللی با «تجاری» بودن در کنوانسیون نیویورک معنای یکسانی ندارند. در قانون داوری تجاری بینالمللی تعریف گستردهای از تجاری بودن به عمل آمده و اشارهای نیز به ماده ۲ و ۳ قانون تجارت نشده است، در حالی که در خصوص کنوانسیون نیویورک قانون گذار قید کرده است که اختلافات باید ناشی از روابط حقوقی قراردادی یا غیر قراردادی باشد که حسب قوانین ایران تجاری محسوب میشوند. چون قانونگذار هیچ اشارهای به ملاک عام مندرج در قانون داوری تجاری بینالمللی نکرده است، طبیعتاً باید به ملاکهای مواد ۲ و ۳ قانون تجارت مراجعه کرد. البته مراجعه به ملاک مذکور در قانون داوری تجاری بینالمللی نیز خالی از وجه نیست زیرا بعید به نظر میرسد که قانون گذار تمایل داشته باشد که دو معیار متفاوت برای موضوع مشابهی اتخاذ کند و منطقی است که قانون گذار از ملاک واحد و یکسانی در هر دو استفاده کند. بر این اساس، برای فهم معنای «تجاری» در کنوانسیون نیویورک به قانون داوری تجاری بینالمللی مراجعه میشود.[۸]
[۱] شیروی، پیشین، ص ۲۴٫
[۲] محمدتقی، پیشین، ص ۴۱٫
[۳] افتخار جهرمی، گودرز (۱۳۷۸). تحولات نهاد داوری در قوانین موضوع ایران: دستاورد آن در حوزه داوری بینالمللی، مجله حقوقی، شماره ۲۷ و ۲۸، ص ۴۴-۱۳٫
[۴] شیروی، پیشین، ص ۶۴٫
[۷] محمدی دینانی، پیشین، ص ۸۷٫
امروزه با توجه به موانع مختلف همچون تشریفات طولانی و پیچیدگی رسیدگی دادگاهها، هزینه های زیاد دادرسی، وجود قوانین زیاد و دست و پاگیر، بسیاری از اشخاص اعم از حقیقی یا حقوقی ترجیح میدهند که برای حل و فصل اختلافات تجاری خود به داوری تمسک جویند که البته علاوه بر موارد مذکور در داوری بینالمللی موارد ذیل موجب استفاده از داوری در حل و فصل اختلافات میشود و از مزایای داوری محسوب است. مهمترین دلایل مراجعه به داوری عبارتست از[۱] :
۲-۱-۴-۱- سری بودن داوری
اغلب بازرگانان و تجار تمایلی ندارند که اختلافاتشان علنی و برای عموم آشکار شود و در داوری بر خلاف دادگستری این امکان وجود دارد که موضوع به خارج درج نکند و اغلب آرای داوری هرگز در هیچ نشریهای درج نمیشود. مگر در مجلات تخصصی و آن هم آن قسمت از آرای داوری منتشر میشود که به اصول کلی حقوق مربوط و دیگر این که آرای داوری چیزی شبیه به رویه قضایی ایجاد نمیکند و نظر داور نمیتواند در دعوی دیگری مورد استفاده قرار گیرد. چرا که هر دعوی مطابق با ماهیت خود و با کمترین تشریفات مورد بررسی قرار میگیرد و حکم صادره نیز علنی نمیگردد.
۲-۱-۴-۲- انتخاب شخص متخصص
از مزایای دیگر داوری انتخاب شخصی که علاوه بر آگاهی به مسائل حقوقی به امور تجاری نیز آشنایی بیشتری دارد و داور در جریان داوری به دانش و تجربه خود متکی بوده و نیازی نیست که در مورد حرفه به خصوص، عرف تجاری و یا معنای اصطلاحات فنی توضیحی برای وی داده شود. در حالی که قضات اکثرا تنها در امور حقوق مهارت دارند.
۲-۱-۴-۳- هزینه داوری
از دلایل و مزایای دیگر مراجعه به داوری کم خرج بودن آن است. میزان هزینه بستگی مستقیم به مدت زمان صرف شده توسط مشاوران حقوقی، شهود، اهل خبره، و حجم خود کار دارد. و اغلب دعاوی تجاری بینالمللی با خواسته بالا مطرح میشوند. داوری، بهترین وسیله برای احتراز از پرداخت هزینه های گزاف دادگستری برای رسیدگی به دعاوی مالی است.
۲-۱-۴-۴- عدم اعتماد طرفین به دادگاههای داخلی یکدیگر
در بیع بینالمللی خریداران و فروشندگان از کشورهای مختلفی هستند و مایل به حاکمیت قانون کشور طرف مقابل به حل و فصل اختلافات نمیباشند. امروزه در اکثر قراردادهای تجارت بینالمللی مراجعه به داوری به عنوان تنها وسیله حل و فصل اختلافات میان طرفین پیش بینی شده است. در دهههای اخیر علاوه بر اتاق بازرگانی بینالمللی I.C.C که مبادرت به تهیه و تدوین مجموعهای تحت عنوان «مقررات سازش و داوری دیوان داوری اتاق بازرگانی بینالمللی» کرده است. دولتهای مختلف و به ویژه سازمانهای بینالمللی برخاسته از بطن آن ها کنوانسیونهای متعددی در قرن اخیر به این تأسیس مهم حقوقی اختصاص داده اند از آن جمله «پروتکل راجع به شرط داوری مورخ ۲۰ سپتامبر ۱۹۲۳ امضاء شده در ژنو» و «کنوانسیون واشنگتن» کنوانسیون دریایی راجع به داوری تجاری بینالمللی مورخ ۲۱ آوریل ۱۹۴۱ امضاء شده در «ژنو».
طرفین معامله، با بهره گرفتن از اصل آزادی اراده میتواند خود قانون حاکم بر حل اختلافاتشان را تعیین نمایند. و حتی بر اساس اصل فوق تا آنجا میتوانند پیش روند که داور را از مراجعه به مقررات و قوانین داخلی کشورها برای حل و فصل اختلافات بی نیاز ساخته و این اختیار را به داور اعطاء نمایند که رأی را بر اساس انصاف صادر نماید و این شیوه داوری در حقوق تطبیقی به «داوری بر اساس انصاف» موسوم است.
۲-۱-۴-۵- عدم نیاز به وکیل
بر خلاف آنچه در مراجع قضایی کشورهای اروپایی و آمریکایی معمول و رایج است که محاکمات با حضور وکلای مدافع طرفین برگزار شود و وکلا نقش عمدهای در جریان رسیدگیها ایفاء میکنند. ولی در داوری که معمولاً نحوه رسیدگی و قانون حاکم را طرفین معین میکنند و خود طرفین معمولاً آگاهی فنی و تجاری بیشتری دارند مدارک لازم و لوایح مربوطه را خود به داور ارائه میدهند، و کمتر از وجود وکلا استفاده میشود. و عمدتاً رسیدگی و جریان داوری بدون حضور وکیل انجام میشود.
۲-۱-۴-۶- انتخاب آزاد زبان داوری
از مزایای دیگر داوری آزادی طرفین در انتخاب زبان حاکم بر داوری است.که میتواند زبان کشور یکی از طرفین معامله یا زبان کشوری که داوری در آنجا جریان خواهد داشت و یا زبان دیگری که مورد توافق طرفین باشد. و نهایتا این که داور یا داوران توسط طرفین انتخاب شده و بر خلاف قضات که از طرف حاکمیت انتخاب میشوند داوران مورد اعتماد و وثوق طرفین اختلاف میباشند و معمولاً داوران در حل و فصل اختلاف دلسوزتر نشان میدهند و عمدتاً سعی در صلح و سازش اختلاف دارند و دعوی را با سازش خاتمه میدهند. ولی واقعیت این است که اقتدار قاضی و داور از یک منبع ناشی میشود و آن قانون است. آنچه آن دو را از یکدیگر جدا میکند منبع تعیین حدود اختیار آنهاست که در مورد قاضی در هر حال و به طور مستقیم قانون کشور متبوع او و در مورد داور اراده طرفین است که خود آن به طور مستقیم از اراده قانون گذار ناشی میشود.
۲-۲- پیشینه تحقیق
همانطور که قبلا گفته شد، گسترش روز افزون تجارت های بینالمللی و مشکلات به وجود آمده در بین بازرگانان، نیاز به داوری جهت حل اختلافات را به قدری مهم ساخته که طی چند سال اخیر کتب و تحقیقات بسیاری انجام گردیده که در اینجا فقط برخی از مهمترین تحقیقات صورت گرفته در این زمینه آورده شده است.
۲-۲-۱- خزاعی،حسین (۱۳۷۷) در کتابی با عنوان “شناسایی و اجرای احکام داوری بینالمللی” به بررسی این موضوع پرداخت و به این نتیجه رسید که در مورد اجرای آرای داوری بینالمللی، قانون داوری تجاری بینالمللی در سال ۱۳۷۶ با نواقص فراوان، از جمله قابل اجرا دانستن آرایی که فقط طبق همین قانون صادر شده باشد، به تصویب رسیده است. این قانون خلاء قانون گذاری را پر کرده است ولی مشکل اجرای آرای داوری تجاری بینالمللی را حل ننموده است. اگر قرار بر حل مشکل باشد، باید موانع قانونی (قانون اساسی و قانون عادی) مرتفع شود و پیوستن به معاهدات بینالمللی به شناسایی و اجرای آرای داوری خارجی و بینالمللی مورد توجه قرار گیرد.
۲-۲-۲- جنیدی، لعیا (۱۳۸۷) مسأله اجرای آرای داوری ابطال شده را در مقاله ای تحت عنوان “دادگاه صلاحیتدار جهت ابطال رای داور در داوریهای بینالمللی” مورد بررسی قرار داد. وی بیان نمود که دو اندیشه متعارض موجود در زمینه موضوع اجرای رای داوری خارجی، مبتنی بر دو دیدگاه در خصوص اثر سرزمینی یا فرا سرزمینی ابطال رأی توسط دادگاه صلاحیتدار است. یعنی همه کشورها اعمال حداقلی از نظارت قضایی در قالب رسیدگی به دعوای ابطال آرای صادره در داوریهای بینالمللی را اعتقاد دارند ولی دادگاه صلاحیتدار جهت ابطال آرای داوری خارجی، دادگاه کشوری است که رای داوری در آن کشور رای داخلی یا ملی محسوب می شود.
۲-۲-۳- نوبهار، یاشار (۱۳۸۹) تحقیقی را با عنوان “تجدیدنظر در آراء داوری تجاری بین المللی” انجام داد و به این نتیجه رسید که اصولا امکان تجدیدنظر در آراء داوری تجاری بین المللی وجود ندارد و در صورت توافق طرفین و یا بر اساس قواعد و مقررات پیشبینی شده در برخی از داوریهای سازمانی، آراء داوری بر اساس آن توافقنامه و یا مقررات، قابل تجدیدنظرخواهی میباشند.
۲-۲-۴- محمدزاده، محمود (۱۳۹۰) در مقاله خود تحت عنوان” اجرای احکام داوری تجاری بینالمللی” در ماهنامه شماره ۳۲ کانون سردفتران چاپ گردیده، نهایتا در جمع بندی و نتیجهگیری مطالب در خصوص ضمانت اجرای احکام داوری تجاری بیان کرد مشکلاتی که اجرای احکام را احاطه میکند، به ویژه اجرای احکام از طریق فشار دولتها نه فقط موارد استثنایی را تشکیل میدهد و اهمیت این حوادث نباید بیش از حد بزرگ جلوه داده شوند، بلکه مسئله متداولی نیز در امر داوری به شمار نمیرود که مبین بعضی تخلفات نادر در این امر است، و اجرای احکام اعم از اجباری یا اختیاری دو رکن مرتبط به هم و حتی تکمیل کننده یکدیگر هستند.
۲-۲-۵- داوودی، حمیدرضا (۱۳۹۲) در تحقیق خود با عنوان “شناسایی و اجرای آرای داوری تجاری بینالمللی” نشان داد که احکام صادره از محاکم یک کشور نمیتوانند در خارج از آن مملکت قوه اجرایی داشته باشند. برای اینکه حکم صادره از محکمه خارجی را بتوان در کشور دیگری اجرا کرد، باید مقامات قضائی آن کشور، حکم مزبور چنین قوهای را اعطا مینمایند. اصولاً قدرتی که اجرای احکام قضایی را تحمیل کند، وجود ندارد ولی نفع دولتها، در اجرای احکام خارجی است و در حقیقت ضرورت و احتیاج است که اجرای احکام خارجی را ایجاب میکند.
۲-۲-۶- نیکبخت،حمیدرضا و پیری، فرهاد (۱۳۹۲) “امتناع از شناسایی و اجرای آرای داوری خارجی باطل شده” را طی مقاله ای که در مجله حقوقی بینالمللی شماره ۴۸ چاپ گردیده، مورد مطالعه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که شناسایی و اجرای آرای داوری خارجیِ باطل شده، همواره یکی از موضوعات مهم مناقشه برانگیز در حقوق داوری است و دادگاهها و صاحب نظران داوری نیز نظرات مختلفی در این رابطه ابراز داشتهاند. طبق شق «هـ» بند ۱ ماده ۵ عهدنامه شناسایی و اجرای آرای داوری خارجی ۱۹۵۸ نیویورک که ایران عضو آن است، ابطال رای توسط مرجع صلاحیت دار، مانع شناسایی و اجرای آن خواهد بود. اما به موجب برخی دیدگاهها، رای داوری خارجی اگرچه باطل شده باشد، باید مورد شناسایی و اجرا قرار گیرد. در هر صورت، دیدگاههای صاحب نظران داوری حاکی از این است که شناسایی و اجرای آرای داوری خارجیِ باطل شده در دو مورد ممکن است؛ الف) در موارد خاص، از طریق اعمال «قدرت اختیاری مازاد» بر اساس صدر بند ۱ ماده ۵ عهدنامه و ب) در صورت وجود قانون مطلوبتر و از طریق اعمال «قاعده حق مطلوبتر» طبق بند ۱ ماده ۷ عهدنامه.
۲-۳- رژیمهای حاکم بر اجرای داوری خارجی در نظامهای حقوقی مختلف
با توجه به اینکه موضوع داوری خارجی و اجرای آن در کشورها با توجه به معاهدات مختلف و قوانین داخلی آنها مرتبط می باشد هر یک از کشورها شیوه های مختلفی جهت اجرای آرای داوری برگزیده است لذا جهت روشن شدن مطلب، ابتدا کنوانسیون های بین المللی که در این خصوص به تصویب رسیده است بیان و در ادامه رژیم های حقوقی مختلف در این زمینه بررسی می گردد.
۲-۳-۱- کنوانسیونهای دوجانبه ناظر به اجرای رأی
۲-۳-۱-۱- کنوانسیون ژنو ۱۹۲۷
اولین کنوانسیون قابل توجه در این زمینه، کنوانسیون ژنو مورخ ۲۸ سپتامبر ۱۹۲۷ است. این کنوانسیون هنوز در معدودی از کشورهای عضو که به کنوانسیون نیویورک نپیوستهاند ، مجری است. ولی در مورد آن دسته از کشورهای متعاهد که به عضویت کنوانسیون نیویورک درآمدهاند، مطابق بند دو ماده هفت کنوانسیون مزبور، معاهدات ژنو فاقد اثر و منسوخ است.
مطالعه این کنوانسیون گر چه از فایده عملی اندکی برخوردار است، ولی به عنوان بخشی از تاریخ حقوق در زمینه موضوع بحث میتواند ارزشمند باشد، زیرا روند تکاملی معاهدات چند جانبه را به خوبی نشان میدهد. همان طور که اشاره رفت پروتکل ژنو ۱۹۲۳ فقط تحصیل یک نتیجه معین یعنی شناسایی و اجرای رای صادره را بر دول متعاهد تحمیل کرد (ماده سه) ، بدون اینکه مکانیسم ویژهای را در این زمینه به دست دهد. کنوانسیون ژنو، قدمی پیشتر گذاشت و مکانیسم اجرایی خاصی را در زمینه اجرای آرای داوری خارجی ارائه داد، گر چه نظام اجرایی این کنوانسیون، نظامی پیچیده است. در مجموع میتوان گفت پیشرفت اساسی آن نسبت به گذشته، در لغو بازنگری رای داوری خارجی جهت شناسایی و اجراست. به علاوه، اولین مکانیسم چندجانبه جهت شناسایی و اجرای آرای داوری است که محدودیتهای نظامهای دوجانبه را از بین میبرد.[۲]
مقایسه کنوانسیون ژنو ۱۹۲۷ با کنوانسیون نیویورک ۱۹۵۸، چند نقض عمده را در این کنوانسیون آشکار میسازد:
یکم – از لحاظ قلمرو شمول، بسیار محدودتر از کنوانسیون نیویورک است. زیرا، کنوانسیون ژنو ناظر به آرای صادره در دیگر کشور متعاهد، در مورد طرفینی است که تحت صلاحیت قضائی متفاوت کشورهای متعاهد باشند. به تبع، این بحث مطرح گردید که مقصود از تفاوت صلاحیتهای قضائی حاکم بر طرفین، تفاوت تابعیت طرفین است یا تفاوت اقامتگاههای آنان.
در کنوانسیون نیویورک شرط تابعیت و به طور کلی تعلق طرفین به یک صلاحیت قضائی خاص رها گردید و تنها محل صدور رای در نظر گرفته شد.
دوم – یکی از شروط اجرای رای، مطابق قسمت «د» از ماده یک کنوانسیون ژنو ۱۹۲۷، نهایی بودن آن است. نتیجه آن که، چون رای داوری در صورت امکان اعتراض، پژوهش خواهی یا فرجام خواهی، نهایی تلقی نمیشود، قابل اجرا بر اساس این کنوانسیون نیست. در حالی که کنوانسیون نیویورک شرط الزام آور بودن رای را جایگزین نهایی بودن آن نمود و بدین ترتیب مانعیت طرق فوقالعاده و غیر ماهوی اعتراض به رای را از سر راه اجرای آن برداشت.[۳]
آنچه در کنوانسیون ژنو، وضع را از این نیز بدتر میکرد، تحمیل بار اثبات نهایی بودن (و حتی دیگر شروط) بر درخواست کننده اجراست. از آنجا که بهترین راه اثبات، اخذ دستور اجرا در کشور محل صدور رای توسط درخواست کننده است، در واقع خواهان اجرا ناگزیر از تحصیل دو دستور اجرا یکی در محل صدور رای و دیگری در محل درخواست اجرای آن بوده است. به همین جهت، کنوانسیون ژنو به سیستم دستور اجرای دوگانه توصیف شده است. کنوانسیون نیویورک با گذاشتن بار اثبات مبانی امتناع از اجرا بر معترض به اجرا و نه درخواست کننده، این مشکل را نیز رفع کرده است.[۴]
کنوانسیون ژنو حاوی شروطی چون رعایت اصول حقوقی کشور محل اجرا علاوه بر نظم عمومی آن نیز هست. ایفای چنین شرطی مشکل آفرین و حتی با توجه به عدم امکان پیش بینی کشور محل اجرا به هنگام صدور رای در بسیاری از موارد، غیر منطقی است.
۲-۳-۱-۲- کنوانسیون نیویورک ۱۹۵۸
کنوانسیون نیویورک مورخ ۱۰ ژوئن ۱۹۵۸، بی شک یکی از مناسبترین کنوانسیونهای مربوط به اجرای آرای داوری خارجی است و همان گونه که اشاره رفت، به همین جهت مورد اقبال عام قرار گرفته و بیش از ۱۲۰ کشور جهان بدان ملحق شدهاند و به عنوان موفقترین کنوانسیون حوزه حقوق خصوصی بینالمللی و مهمترین پایگاه رشد داوری تجاری بینالمللی و سنگ بنای عمارت عظیم داوری بینالمللی توصیف شده است.[۵]
مسأله امکان صدور اعلامیه رفتار متقابل که تاکنون بیش از نصف دول متعاهد از آن استفاده کردهاند، گر چه قلمرو اجرای کنوانسیون را محدود میکند، مبین اهمیت اساسی مقر داوری یا محل صدور رای در شکل گیری وصف خارجی آن و اعطای یک تابعیت معین به رای، از نظر این کشورهاست. در مورد مکانیسم اجرایی موضوع کنوانسیون نیز دو اصلاح مهم در مقایسه با کنوانسیون ژنو، بیش از دیگر تغییرات خود نمایی میکند:
یکم - همان طور که گفته شد، این کنوانسیون رویه نادرست اجرای دوگانهی موضوع کنوانسیون ژنو ۱۹۲۷ را نسخ کرد و برای اجرای آرای داوری خارجی، الزام آور بودن آن ها را کافی دانست و شرط نهایی بودن رای را از بین برد.
دوم ـ کنوانسیون نیویورک، باز همان گونه که قبلاً گفته شد، بار دلیل جهت اثبات مبنانی عدم شناسایی و اجرا را تغییر داد و از عهده در خواست کننده بر عهده معترض گذاشت. در واقع معیارهای لازم برای اجرای رای را از حالت شرطیت به مانعیت تغییر داد. البته آنچه در مورد بار دلیل گفته شد مربوط به دو مبنای قابل داوری نبودن دعوی و مغایرت رای با نظم عمومی نمیشود. زیرا احراز این مبانی مستقیماً با قاضی اجراست (بند دو ماده پنج کنوانسیون).[۶]
نکته قابل توجه دیگر در مورد کنوانسیون نیویورک، آن است که کنوانسیون تحت عنوان مبانی عدم شناسایی و اجرا، مسأله اعتبار موافقت نامه های داوری را از طریق مقررات مختلف تنظیم و تعیین تکلیف نموده است. مقرراتی که گر چه در قسمتهای متفاوت کنوانسیون پراکنده شده است، ولی اگر در کنار هم گذارده شوند، میتوانند موضوع مزبور را کاملاً بپوشانند. ظاهراً به همین دلیل است که کنوانسیون نیویورک، مقررات پروتکل ژنو ۱۹۲۳ در مورد شروط داوری را بین دول متعاهد نسخ کرده است.
سرانجام، کنوانسیون نیویورک طرق و آیین اجرا را مطابق ماده سه تحت حکومت حقوق کشور محل اجرا قرار داده است. ولی، به موجب این مقرره، در هر حال، نباید جهت شناسایی و اجرای آرای داوری مشمول کنوانسیون، شرایط سنگینتر یا هزینههای بیشتری در مقایسه با آرای داوری داخلی تحمیل شود.[۷]
۲-۳-۱-۳- کنوانسیون اروپایی ۱۹۶۱
کنوانسیون اروپایی در مورد داوری تجاری بینالمللی مصوب ۲۱ آوریل ۱۹۶۱ که تحت نظارت کمیسیون اقتصادی اروپایی سازمان ملل متحد و به هدف توسعه تجارت اروپایی تهیه شد، از دو جهت با کنوانسیون نیویورک متفاوت می کند:
اول اینکه قلمرو کنوانسیون اروپایی متفاوت از کنوانسیون نیویورک و محدودتر از آن است. زیرا، مطابق بند یک ماده یک، این کنوانسیون ناظر است به «موافقت نامه های داوری منعقده جهت حل و فصل اختلافات ناشی از تجارت بینالمللی بین اشخاص حقیقی یا حقوقی که به هنگام انعقاد قرارداد، دارای محل اقامت عادی یا محل استقرار در کشورهای متعاهد متفاوت هستند … » در حالی که کنوانسیون نیویورک ناظر است به «همه یا هر گونه اختلاف موجود یا آتی بین طرفین نسبت به یک رابطه حقوقی معین اعم از قراردادی یا غیر قراردادی» (بند یک ماده دو).
بدین ترتیب، اولاً، کنوانسیون اروپایی ناظر است به اختلافات تجاری بینالمللی، در حالی که کنوانسیون نیویورک هر گونه اختلاف ناشی از یک رابطه حقوقی معین اعم از قراردادی یا غیر قراردادی را میپوشاند. ثانیاً، کنوانسیون اروپایی تنها ناظر به اختلافات مطروحه بین طرفین متعلق به کشورهای متعاهد متفاوت است، در حالی که دیدیم کنوانسیون نیویورک به تابعیت طرفین و به عبارت کلیتر به نوع تعلق طرفین به صلاحیتهای قضائی، اثر خاصی مترتب نساخته است.
دوم اینکه در مورد مبانی ردّ شناسایی و اجرای رای نیز کنوانسیون اروپایی اندکی از کنوانسیون نیویورک فاصله گرفته است. چه، به موجب این کنوانسیون، ابطال رای در کشور مبدا، بر خلاف کنوانسیون نیویورک به طور مطلق از مبانی امتناع از اجرای رای به حساب نمیآید.[۸]
۲-۳-۱-۴- کنوانسیون واشنگتن ۱۹۶۵
کنوانسیون واشنگتن راجع به حل و فصل اختلافات سرمایه گذاری بین دولتها و اتباع دیگر دول به تاریخ ۱۸ مارس ۱۹۶۵ در واشنگتن منعقد شد و داوری موضوع این کنوانسیون نیز به وسیله مرکز حل و فصل اختلافات سرمایه گذاری در همین شهر اداره میشود. در مقایسه این کنوانسیون با کنوانسیون نیویورک، نکات ذیل قابل تأمل است:
اول از نظر قلمرو، اختلافات موضوع داوری و به تبع، آرای مشمول این کنوانسیون باید ناشی از امر سرمایه گذاری باشد و به علاوه، لازم است که طرفین قبلاً به طور مکتوب مقررات مرکز حل و فصل اختلاف را پذیرفته باشند. بدین ترتیب نه تنها قلمرو این کنوانسیون در مقایسه با کنوانسیون نیویورک خاص و محدود است، وجود شرط اخیر امکان تعارض عملی بین دو کنوانسیون را تقریباً از بین میبرد.
با این اوصاف، ممکن است از یک نظر کنوانسیون واشنگتن عامتر به نظر برسد. چه، این کنوانسیون اجرای آرای مرکز را در همه کشورها بدون تمییز و تفکیک بین آرای داخلی و خارجی و با اعمال رسیدگیهای اجرایی یکسان مقرر میدارد.
دوم همان گونه که در بخش اول اشاره شد، کنوانسیون واشنگتن نظام کاملاً خود گردانی را برای اداره داوری و اجرای آرای صادره ارائه داده است. داوری موضوع این کنوانسیون تنها بر اساس مقررات و قواعد کنوانسیون مزبور اداره میشود و قانون ملی خاصی بر آن حاکم نیست. در حالی که کنوانسیون نیویورک علیالاصول، در مورد آرای داوری صادره تحت یک حقوق ملی اعمال میشود و نسبت به قابلیت اعمال آن بر آرای غیر ملی تردیدهای جدی وجود دارد. این نظام خود گردان، نه تنها موجب بروز تفاوت مورد اشاره در قلمرو و دایره شمول دو کنوانسیون گردیده است، بلکه به علاوه مکانیسم اجرایی کنوانسیون واشنگتن را از کنوانسیون نیویورک کاملاً متفاوت گردانیده است.[۹] مواد ۵۳ تا ۵۵ کنوانسیون واشنگتن نیروی الزام آور رای مرکز حل و فصل اختلاف را بین کشورهای متعاهد تایید کرده است. مطابق بند یک ماده ۵۴ این کنوانسیون:
توضیحات فوق نباید موجب سوء تفاهم و غفلت از این دو امر شود که اولاً، به موجب بند سه ماده ۵۴ کنوانسیون واشنگتن، اجرای رای مرکز باید مطابق قانون اجرای احکام دادگاههای کشور محل درخواست اجرا به عمل آید. ثانیاً، تمهیدات مذکور در فوق و حذف حق نظارت دادگاههای ملی، موجب رفع هر گونه مشکل از سر راه اجرای آرای مرکز نشده است. چنانکه در دعوای شرکت لیبرین ایسترن تیمبر علیه دولت لیبریا، علی رغم تحصیل رای مرکز توسط شرکت مزبور، اجرای رای در ایالات متحده، در دو مرحله، به دلیل استناد دولت لیبریا به ایراد مصونیت از اجرا، با مانع مواجه گردید.[۱۱]
۲-۳-۱-۵- کنوانسیون مسکو ۱۹۷۲
کنوانسیون مسکو در مورد حل و فصل اختلافات حقوقی ناشی از همکاریهای اقتصادی، علمی و فنی از طریق داوری، مورخ ۲۶ مه ۱۹۷۲ در شهر مسکو منعقد گردید. به موجب این کنوانسیون، اختلافات ناشی از قراردادهایی که در چارچوب همکاریهای اقتصادی، علمی و فنی کشورهای سوسیالیست عضو کنوانسیون مزبور که عضو شورای همکاری متقابل اقتصادی هم هستند، منعقد گردیده، باید از طریق داوری موضوع این کنوانسیون حل و فصل شود.[۱۲] در مورد این کنوانسیون باید نکات ذیل را در نظر داشت:
۲-۳-۱-۶- کنوانسیون پاناما ۱۹۷۵
کنوانسیون بین کشورهای امریکایی راجع به داوری تجاری بینالمللی مورخ ۳۰ ژانویه ۱۹۷۵ در پاناما منعقد گردید. این کنوانسیون بر اساس مدل کنوانسیون نیویورک تهیه شده، اگر چه کاملاً با آن منطبق نیست.
کنوانسیون پاناما در مورد قلمرو اعمال خود ساکت است. ولی، وان دن برگ با بهره گرفتن از قرائن و شواهد موجود در خود کنوانسیون یا پیرامون آن، سعی کرده است قلمرو کنوانسیون مزبور را ترسیم کند.
به اعتقاد او از ماده پنج این کنوانسیون که تقریباً با ماده پنج کنوانسیون نیویورک یکسان است، میتوان استنباط نمود که کنوانسیون نسبت به آرای صادره در کشور دیگر (غیر از کشور محل اجرا) اعمال میشود. عبارات «بین کشورهای امریکایی» مندرج در عنوان کنوانسیون این نکته را به ذهن متبادر میکند که کشور خارجی محل صدور رای باید یک کشور متعاهد باشد. همچنین باز با توجه به عنوان کنوانسیون، به نظر میرسد که رای باید مربوط به یک معامله بینالمللی باشد. اینکه برای اعمال کنوانسیون، طرفین باید تحت صلاحیت قضائی کشورهای متعاهد (و احیاناً صلاحیتهای قضائی متفاوت) باشند یا خیر، معلوم نیست، اما با توجه به گرایش سنتی کشورهای امریکای لاتین به حفظ منافع ملی و رعایت متقابل، شاید با اطمینان بتوان گفت که این شرط به طور ضمنی و تلویحی در کنوانسیون وجود دارد.[۱۵]
به موجب مواد چهار و پنج کنوانسیون مزبور، آرای داوری غیر قابل پژوهش در حکم تصمیمات قضائی و احکام دادگاهها محسوب و طرح اجرای رای را نیز به کشور محل درخواست اجرا می سپرند و روش اجرای احکام دادگاهها را در این مورد مقرر میدارند.
شرایط و موانع شناسایی و اجرای رای در کنوانسیون پاناما، تقریباً همان شرایط و موانع مطروحه در کنوانسیون نیویورک است و در مجموع میتوان گفت با توجه به عدم الحاق بیشتر کشورهای امریکای لاتین به کنوانسیون نیویورک، این کنوانسیون کم و بیش جایگزینی برای کنوانسیون نیویورک در میان این کشورها تلقی میشود.
در فرضی که هر دو کنوانسیون نیویورک و پاناما قابلیت اعمال داشته باشند، تصمیم گیری نسبت به اعمال کدامیک از دو کنوانسیون ، غالباً چندان ضروری نیست. زیرا مفاد دو کنوانسیون با توجه به تاسی کنوانسیون پاناما از کنوانسیون نیویورک، بسیار به هم نزدیک است. در موارد نادری که کنوانسیون پاناما حاوی مقررات خاصی است مانند مفاد ماده سه این کنوانسیون، در گذشته احتمال بروز تعارض بسیار کم بوده است. زیرا، هم تعداد کشورهای عضو هر دو کنوانسیون و هم سطح مبادلات تجاری آن ها بسیار ناچیز بوده است. ولی با پیوستن ایالات متحده به کنوانسیون پاناما، تعیین تکلیف تعارض احتمالی در این فرض میتواند فایده عملی داشته باشد.[۱۶] بدین منظور باید دانست که به واسطه تأخر کنوانسیون پاناما نسبت به کنوانسیون نیویورک و با توجه به خاص بودن حکم مندرج در ماده سه، باید آن را بر کنوانسیون نیویورک حاکم دانست. ماده سه مقرر میدارد:
« در صورت عدم توافق صریح طرفین، داوری تحت حکومت قواعد آیین دارسی کمیسیون داوری تجاری بین کشورهای امریکایی خواهد بود.»
در حالی که مطابق قسمت اول بند یک ماده پنج کنوانسیون نیویورک در همین فرض، قانون کشور محل داوری بر آن حکومت خواهد کرد.
در سایر موارد تعارض دو کنوانسیون، به ویژه در موارد سکوت کنوانسیون پاناما، وان دن برگ بهترین راه حل را بر اساس اصل «حداکثر تاثیر»، اعمال کنوانسیون نیویورک میداند. با این وصف، احتمال میدهد که دادگاههای کشورهای امریکای لاتین، با لاحق دانستن کنوانسیون پاناما، از اعمال این اصل خودداری کنند و به تبع، در موارد سکوت کنوانسیون مزبور، قوانین داخلی کشورهای خود را اعمال نمایند.[۱۷]
۲-۳-۱-۷- کنوانسیونهای منعقده بین کشورهای عربی
در کشورهای عربی برخی کنوانسیونهای منطقهای دیده میشود که در مورد اجرای آرای داوری نیز قابل اعمال است. یکی از این کنوانسیونها که تحت نظارت اتحادیه عرب منعقد گردیده، کنوانسیون قاهره مورخ ۱۴ سپتامبر ۱۹۵۲ راجع به اجرای احکام دادگاههای کشورهای این اتحادیه است. کنوانسیون مزبور نسبت به آرای داوری کشورهای اتحادیه عرب نیز اعمال میشود و از تاریخ ۱۵ سپتامبر ۱۹۵۳ در عربستان سعودی، مصر و سوریه دارای قدرت اجرایی است. لبنان این کنوانسیون را امضاء نموده ولی هنوز آن را به تصویب نرسانده است. مبانی مطروحه در این کنوانسیون برای امتناع از شناسایی و اجرا، به ویژه ، در مورد لزوم نهایی بودن رای داوری، بسیار به کنوانسیون ژنو ۱۹۲۷ نزدیک است.
با توجه به تصویب و اجرای کنوانسیون نیویورک در کشورهای مصر و سوریه، آن هم بدون شرط رفتار متقابل، عملاً دیگر کنوانسیون قاهره در این کشورها مورد توجه و استناد نیست. بنابراین، از سه کشوری که کنوانسیون مزبور در آن ها دارای قدرت اجرایی است، تنها در عربستان سعودی – که تا گذشته بسیار نزدیک اجرای احکام و آرای خارجی دارای مشکلات جدی بوده است – فایدهای در برداشته است. با الحاق عربستان به کنوانسیون نیویورک فایده عملی کنوانسیون قاهره را کاملاً زیر سوال رفته است.
۲-۳-۱-۸- کنوانسیون هماهنگ سازی حقوق تجارت در آفریقا
کنوانسیون هماهنگ سازی حقوق تجارت در آفریقا مورخ ۱۷ اکتبر ۱۹۹۳ که در سال ۱۹۹۵ قدرت اجرایی یافته است نیز حاوی مقرراتی در زمینه داوری است. از نوآوریهای مهم این کنوانسیون که تاکنون به امضای ۱۶ کشور رسیده است ایجاد یک دادگاه مشترک دادگستری و داوری است. میتوان گفت که این دادگاه هم زمان به صورت یک نهاد داوری و یک دادگاه فوق ملی عمل میکند. احکام این دادگاه دارای اعتبار امر مختوم است و در سرزمین کشورهای متعاهد، همانند تصمیمات قضایی دادگاههای ملی آن ها قابل اجرا است (ماده ۲۰ کنوانسیون). دادگاه مورد بحث دارای صلاحیت قضایی انحصاری جهت ابطال یا صدور دستور اجرای آرای داوری صادره تحت نظارت خود است. در واقع، بند پنج ماده ۲۰ قواعد داوری دادگاه مشترک دادگستری و داوری، از دادگاه میخواهد که در صورت امتناع از اجرای رای داوری، آن را باطل اعلام کند و چنانچه طرفین درخواست کنند، اقدام به حل و فصل ماهیت اختلاف نماید.
مطابق بند شش ماده ۳۰ قواعد داوری مورد اشاره، مبانی امتناع از اجرای رای داوری به طور حصری از این قرار است: ۱) داور بدون وجود موافقت نامه داوری یا بر اساس یک موافقت نامه باطل یا منقضی شده رای صادر کرده باشد؛ ۲) داور در چارچوب مأموریت و در حدود اختیارات خود عمل نکرده باشد؛ ۳) اصل رسیدگی ترافعی نقض شده باشد؛ ۴) رای داوری مغایر نظم عمومی بینالمللی باشد.[۱۸]
در پایان بحث از کنوانسیونهای چندجانبه متضمن قواعد شناسایی و اجرای آرای داوری، اشاره به دو مقرره موجود در قانون نمونه آنسیترال مورخ ۲۱ ژوئن ۱۹۸۵ ضروری به نظر میرسد. زیرا، گر چه قانون نمونه آنسیترال کنوانسیون به حساب نمیآید، ولی با اتخاذ آن توسط حدود ۳۰ کشور جهان، نمیتوان گفت دارای اهمیتی کمتر از یک کنوانسیون چندجانبه است. دو مقرره مورد نظر از قانون نمونه آنسیترال مواد ۳۵ و ۳۶ این قانون است. با توجه به خصیصه عام الشمولی قانون نمونه، این دو مقرره ناظر به همه آرای داوری قطع نظر از کشور محل صدور است. ماده ۳۶ که شرایط و موانع شناسایی و اجرای رای را بیان میدارد، مانند کنوانسیون نیویورک است. ماده ۳۵ نیز اسنادی را که درخواست کننده شناسایی و اجرا، باید به مرجع اجرا تسلیم نماید، مشخص میکند. به هر حال این مقررات حداکثر شرایط لازم هستند و کشورهای قبول کننده قانون نمونه، میتوانند شرایط سبکتری را مقرر دارند.
[۱] محمدزاده، محمود (۱۳۹۰). اجرای احکام داوری تجاری بینالمللی، ماهنامه کانون، شماره ۳۱، صص ۸۴-۵۹٫
[۲] جمشیدنیا، پیشین، ص ۴۳٫
[۳] شهند، پیشین، ص ۱۱۱٫
[۴] قرائی، پیشین، ص ۳۱٫
[۵] جمشیدنیا، پیشین، ص ۳۴٫
[۶] جنیدی، پیشین، ص ۱۶۳٫
[۷] همان منبع، ص ۱۶۳ .
[۸] اسکینی، ربیعا (۱۳۷۰). تعارض قوانین در داوری تجاری بینالمللی، دفتر خدمات بینالمللی، شماره یازدهم، صص ۳۴-۱۹٫
[۹] جنیدی، پیشین، ص ۱۶۶-۱۶۵٫
۲همان منبع .
[۱۱] جمشیدنیا، پیشین، ص ۴۴٫
[۱۲] جنیدی، پیشین، ص ۱۶۷٫
[۱۳] Inter-American Convention on Intrenational Commercial Arbitration of 30 January 1975.
[۱۴] امیرپور، مرتضی (۱۳۸۲). شناسایی و اجرای آرای داوری بینالمللی در ایران، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق خصوصی، دانشگاه مازندران، ص ۶۲٫
[۱۵] محمدتقی، پیشین، ص ۱۱۲٫
[۱۶] جنیدی، پیشین، ص ۱۶۹٫
[۱۷] همان منبع.