وبلاگ

توضیح وبلاگ من

موضوع: "بدون موضوع"

" مقالات و پایان نامه های دانشگاهی – ب) مصادیق امور حسبی و بررسی سازش در آن ها – 4 "

 

در خصوص سازش در دعاوی تاجر ورشکسته مواد ۴۵۸ ق.ت[۱۳] و ۴۵۹ ق.ت[۱۴] تعیین تکلیف نموده است .

 

حال به توضیح نکاتی که در این دو ماده دیده می شود، می پردازیم :

 

مدیر تصفیه با اجازه عضو ناظر (یا در مواردی که اداره تصفیه وجود داشته و امر تصفیه به او محوّل شده باشد، اداره تصفیه) می‌تواند در « تمام دعاوی که هیئت طلبکارها در آن ذی نفع می‌باشند » دعوای تاجر ورشکسته را با صلح خاتمه دهد .

 

منظور قانون‌گذار از دعاوی که طلبکارها در آن ذی نفع باشند نامشخص و مبهم است ، شاید بتوان گفت : کلیه دعاوی مالی به جز مستثنیات دین مد نظر مقنّن بوده . چرا که، صرفاً سازش در این اموال است که می‌تواند نسبت به نفع یا ضرر طلبکارها اثر گذار باشد و به همین دلیل هم است که تاجر ورشکسته از دخالت در اموری که مؤثر در تأدیه دیون اوست ممنوع گردیده است ( ماده ۴۱۸ ق.ت )

 

نظر یکی از اساتید حقوق تجارت در این خصوص این است :« در تمامی مواردی که صلح در افزایش دارایی تاجر یا در جلوگیری از کاهش ارزش دارایی وی مؤثر است ، اداره تصفیه می‌تواند مصالحه کند.»( اسکینی،۱۳۸۸ ، ص۶۸ ).

 

نکته دیگری که در ماده ۴۵۸ ق.ت به آن اشاره شده این است که اگر دعوایی که می بایست از سوی مدیر تصفیه با صلح خاتمه یابد مربوط به اموال غیر منقول باشد، باید تاجر ورشکسته نیز احضار گردد ؛ اعم از اینکه در زمان سازش حاضر شود یا نه . به هر حال اداره تصفیه برای انجام صلح و سازش مکلف به جلب رضایت تاجر نیست . ( همان ، ص ۱۶۷ ).

 

حال ضروری است برای درک بهتر مطالب با تفکیک دو فرض از یکدیگر به ادامه بحث بپردازیم :

 

فرض اول : در صورت تحقق سازش ، اگر مالی که مورد صلح و سازش قرار گرفته ( اعم از منقول یا غیر منقول ) قابل تقویم باشد و ارزش آن پنج هزار ریال ( ۵۰۰۰ ) یا کمتر[۱۵] باشد .

 

چنانچه تاجر ورشکسته نسبت به آن اعتراضی نداشته باشد، صلح انجام شده نافذ و لازم الاجراست. امّا ، اگر تاجر نسبت ‌به این صلح اعتراض داشته باشد می بایست آن را تقدیم دادگاه نماید تا نسبت به اعتراض رسیدگی شود ؛ ولی متأسفانه از ایرادات ماده ۴۵۹ ق.ت این است که، مهلت اعتراض مشخص نشده است .[۱۶]

 

لازم به ذکر است که اثر اعتراض نسبت به صلح انجام شده به شرح فوق، در اموال منقول و غیر منقول متفاوت است ؛ به گونه ای که اگر اعتراض نسبت به صلح مال غیر منقول باشد، تا زمان تعیین تکلیف توسط دادگاه از صلح جلوگیری می شود، ولی اگر اعتراض در خصوص صلح مال منقول باشد مانع صلح نخواهد بود. (ماده ۴۵۹ق.ت )

 

فرض دوم : اگر موضوع صلح قابل تقویم نباشد یا در صورت قابل تقویم بودن، بیش از پنج هزار ریال (۵۰۰۰) ارزش داشته باشد؛ صلح انجام شده زمانی معتبر و لازم الاجرا خواهد بود که مورد تصدیق و تنفیذ دادگاه قرار گیرد. در عین حال در زمان تصدیق صلح نامه، تاجر ورشکسته نیز احضار می شود .

 

بدیهی است که در دخالت دادگاه در این فرض اعتراض یا عدم اعتراض تاجر ورشکسته تأثیری نخواهد داشت زیرا، صلح در این مورد صرفاً با دخالت و تأیید دادگاه معتبر خواهد بود ولی در هر صورت این امر مانع اعتراض تاجر ورشکسته نمی باشد .

 

نکته آخر اینکه، مقررات صلح دعاوی بر اساس مواد ۴۵۸ و ۴۵۹ ق.ت در تمام مواردی که امکان مصالحه وجود داشته باشد، اعم از آن که دعوا در دادگاه ، شورای حل اختلاف ، نهاد داوری مطرح باشد و یا در صلحی که در دفاتر اسناد رسمی انجام می شود حاکم خواهد بود . و منظور قانون‌گذار این نیست که فقط در دعوای مطروحه در دادگاه، صلح میسّر است بلکه در جایی که دعوایی خارج از دادگاه مطرح باشد هم صلح امکان پذیر است . (همان، ص ۱۶۸ ).

 

ج ) بررسی قرارداد ارفاقی

 

پس از صدورحکم ورشکستگی و بررسی های انجام شده توسط مدیر تصفیه و عضو ناظر نسبت به تشخیص و تصدیق مطالبات طلبکاران ؛ با رعایت تشریفات مقرر در مواد ۴۷۶ به بعد قانون تجارت جلسه ای با دعوت عضو ناظر و حضور مدیر تصفیه ، تاجر ورشکسته و طلبکاران جهت مشاوره در انعقاد قرارداد ارفاقی تشکیل می‌گردد . پس از انجام تشریفات قانونی ممکن است تمام طلبکاران یا اکثریت مقرر در ماده ۴۸۰ ق.ت[۱۷] با انعقاد این قرارداد با تاجر ورشکسته موافقت نمایند .که بموجب آن طلبکاران قبول می‌کنند که طلب خود را بعداً دریافت کنند و به ورشکسته اجازه می‌دهند که مجدداً تجارت کند و خود را از وضعیت بحران ایجاد شده خارج کند و متعهد شود که بر اساس ترتیب مقرر شده در قرارداد ارفاقی طلب آنان را پرداخت کند . همان گونه که مشاهده می شود ؛ در واقع تاجر ورشکسته و طلبکارها نوعی مصالحه و سازش را انجام می‌دهند ولی عنوان آن عقد صلح نیست و با توجه به داشتن احکام و آثار ویژه در قانون تجارت عقد مستقلی تلقی می‌گردد. ( کاتوزیان ،۱۳۶۸ ،ص ۳۱۷ ).

 

گفتار سوم : بررسی سازش در برخی امور خاص

 

در این گفتار قصد داریم ، سازش را در برخی امور خاص مورد بررسی قرار دهیم . در این راستا ابتدا به بررسی سازش در امور حسبی می پردازیم و سپس وضعیت سازش در دعاوی کیفری را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

 

بند اول: سازش درامور حسبی

 

بررسی سازش در امور حسبی نیازمند درک برخی مفاهیم است که به همین دلیل ابتدا امور حسبی را تعریف نموده و سپس به بررسی مصادیق آن بپردازیم .

 

الف) مفهوم امور حسبی

 

ماده یک قانون امور حسبی مقرر می‌دارد :« امور حسبی، اموری است که دادگاه ها مکلفند نسبت به آن اقدام نموده و تصمیمی اتخاذ نمایند و بدون اینکه رسیدگی به آن ها متوقف بر وقوع اختلاف و منازعه بین اشخاص و اقامه دعوی از طرف آن ها باشد .»

 

همان گونه که دیدیم، امور حسبی نقطه مقابل، امور ترافعی است که در امور ترافعی دادگاه صرفاً با بروز اختلاف و اقامه ی دعوا وارد رسیدگی می شود .

 

در امور حسبی دادگاه قضاوت و حکومت نمی کند، چرا که دعوایی در بین نیست تا صدور حکم برای قطع و فصل آن مورد داشته باشد . (متین دفتری ،۱۳۷۸ ، صص ۱۱۶و۱۱۷ ).

 

درخصوص معیارهای تشخیص امر حسبی گفته شده که :« هرگاه طبع امر مورد درخواست ایجاب نماید که طرف مقابل وجود نداشته باشد و در عین حال نظارت و مداخله قاضی لازم باشد، با امر حسبی روبرو خواهیم بود .» (شمس ، ۱۳۹۲ ، ج۲ ، ص۲۵۵ ).

 

ب) مصادیق امور حسبی و بررسی سازش در آن ها

 

مصادیق امور حسبی عبارتند از : درخواست های مربوط به تسلیم اموال غایب مفقودالاثر به ورثه، موت فرضی ، پژوهش از رد درخواست حکم موت فرضی، مهرو موم ترکه ، تحریر ترکه ، تصفیه ترکه ، تقسیم ترکه ، تصدیق انحصار وراثت .

 

سوالی که در اینجا طرح می شود این است که آیا امکان مصالحه و سازش در موارد فوق امکان دارد یا خیر ؟ در پاسخ باید گفت، امور حسبی اصولاً قابل مصالحه و سازش نیستند، چرا که صلح و سازش مخصوص موردی است که اختلافی در میان باشد و به عبارت دیگر صرفاً ‌در مورد امور ترافعی می توان سازش نمود . اما استثناعاً در یک مورد، قانون امور حسبی امکان مصالحه و سازش را پیش‌بینی نموده است . در فرضی که یکی از ورثه یا تعدادی از آن ها بدون بروز اختلاف از دادگاه درخواست تقسیم ترکه را خواسته باشند . دادگاه بر اساس مواد ۳۰۰ الی ۳۲۶ ق.ا.ح اقدام به تقسیم ماترک می کند .

" پایان نامه ها و مقالات تحقیقاتی | ۲-۱۷- ایجاد انگیزه در کارکنان – 4 "

 

۱۷- ۲- هدف گذاری

 

مدیران که در برانگیختن کارمندان موفق می‌باشند اغلب محیط را به گونه ای می‌سازند که ‌هدف‌های‌ مناسبی برای ارضای نیازها در آن محیط وجود داشته باشد ( لاک[۱۱۳] و لاتم، ۲۰۰۵).

 

۱۸- ۲- اشتراک مساعی

 

کارکنان در هر رده سازمانی می‌توانند در تصمیم گیری‌های مربوط به شغل خود شرکت کنند. آن ها ممکن است با توجه به تخصص و تجربه ای که درباره شغل خود دارند، قادر باشند ‌تصمیم‌هایی برای افزایش بهره وری بگیرند. در نتیجه، اشتراک مساعی منجر به انگیزش می شود. علاوه براین، اشتراک مساعی یک وسیله شناخت و قدردانی از کارکنان می‌باشد ( مالکا و چاتمن[۱۱۴]، ۲۰۰۴).

 

۱۹- ۲- اصلاح رفتار

 

در این نگرش اعتقاد بر این است که تقویت رفتار مطلوب سبب تکرار آن می شود. هر چه تقویت مثبت به زمان و وقوع رفتار نزدیکتر باشد، احتمال تکرار رفتار بیشتر است. به سبب وجود فاصله زمانی بین رفتار مطلوب و عامل تقویت کننده مانند پول، دانشمندان علوم رفتاری استفاده از تقویت کننده های دیگری از قبیل تحسین کردن، شناخت و قدردانی کردن و سایر روش های کلامی را توصیه کرده‌اند .

 

۲۰- ۲- عدالت در پرداخت‌ها

 

به طور کلی کارکنان، ‌کوشش‌ها و پاداش های خودشان را برای کار مشابه، با کوشش ها و پاداش های دیگران مقایسه می‌کنند. به عبارت دیگر بر مبنای این تئوری، همه ما داده های خودمان به سازمان (مانند تجربه، تحصیل، کوشش) با آنچه از سازمان دریافت می داریم (مانند حقوق، مزایا و پاداش) با اشخاص دیگری که در سازمان کار می‌کنند مقایسه کرده و اگر برابر باشد احساس برابری می‌کنیم (لاتم، ۲۰۰۷).

 

خلاصه

 

از آنجا که یکی از وظایف مهم مدیران در سازمان‌ها، شناسایی استعدادهای بالقوه کارکنان و فراهم نمودن زمینه‌های رشد و شکوفایی آنان است، این مسئله مدیران را ناگریز می‌سازد تا محیط درونی و بیرونی حاکم بر سازمان را به گونه ای شکل دهند تا اهداف مناسب برای ارضای نیاز کارکنان را انتخاب نموده و برای ایجاد انگیزش در کارکنان گام بردارند. برای ایجاد انگیزش، لازم است که نیازها شناسایی و در جهت ارضای آن ها تلاش شود. چالش اصلی یک سازمان ایجاد تعادل میان اهداف کلی و مشخص آن سازمان و ارزش های شخصی کارکنان است. ‌بنابرین‏ انگیزش محصول مشارکت و نتیجه رابطه متقابل (تعامل) فرد با موقعیتی است که در آن قرار می‌گیرد.

 

هر یک از تئوری‌های ارائه شده فایده بالقوه ای برای مدیریت دارد و می توان آن ها را در یک مدل تلفیقی به کار برد. مشابهات این نظریه ها، نشان می‌دهد که وظیفه مدیر، ایجاد یک محیط کاری است که جوابگوی نیازهای افراد باشد. عملکرد ضعیف، رفتار نامطلوب و کاهش رضایت تا حدودی با عبارت نیازهای مسدود شد یا نیازهای ارضا نشده کاری قابل توصیف است. ارزش انگیزشی پاداش ها نیز تحت عنوان زمینه‌های فعال قابل ارزیابی هستند که نهایتاًً نظریه های محتوایی رهنمودهایی به شرح زیر ارائه می‌کنند:

 

 تفاوت‌های فردی را از نظر نیازهای کاری درک کنید.

 

 سعی کنید پاسخ ‌به این نیازها را ارائه نمایید.

 

 بدانید که چگونه می توان محیط کاری را ایجاد کرد که فرصت ارضای نیازهای افراد را بخوبی فراهم کند که به عملکرد واحد و سازمان کمک کند.

 

علاوه بر این تئوری‌های برابری و انتظار، توانایی‌های ویژه ای دارند. انگیزش فردی مستقیما، تلاش کاری و مهارت مدیریت را در ایجاد و محیط کاری مساعد با نیازها و اهداف افراد تعیین می‌کند، هر چند که امکان فراهم کردن انگیزش کاری، بستگی به میسر بودن پاداش ها دارد. هنگامی که فردی پاداش درونی را تجربه می‌کند، انگیزش مستقیماً و به طور مثبت تحت تأثیر قرار می‌گیرد. به طور کلی مرور مباحث نظریه های فوق حاکی از آن است که:

 

 انگیزش مبحث پیچیده ای است و به راحتی قابل تبیین نمی باشد.

 

 تفاوت‌های فردی افراد، بر ساختار نیازهای کارکنان تاثیر گذار است.

 

 محیط داخلی سازمان، از عوامل مؤثر بر انگیزش آن ها‌ است.

 

 محیط کار مساعد و پاداش سنجیده، به رضایت شغلی و عملکرد بالای کارکنان و انگیزش آن ها منجر می شود.

 

 

۲-۱۷- ایجاد انگیزه در کارکنان

 

یکی از مهم ترین مباحث مدیریت امروز، ایجاد انگیزه در کارکنان تحت امر است به گونه ای که این انگیزه سبب به وجود آمدن بازده کاری کارکنان می شود. برخی از مدیران بدون آنکه به ویژگشی های متفاوت فردی و ارزش ها و علایق افراد توجهی داشته باشند انتظار دارند که کارکنان زیرمجموعه آنان باید در انجام کارهایشان مسئولیت پذیری بیشتری از خود نشان دهند.

 

انگیزه کاری یکی از دغدغه های مدیریت امروز شده است که چگونه و با چه فرضیاتی می شود سبب انگیزش کارکنان در انجام کارها و نوآوری در آن ها شد. انگیزه کاری موضوعی نیست که بشود با دستور یا بخشنامه کارمندان خود را وادار به انگیزه دار بودن در کار کنیم؛ اما مدیر می‌تواند کارکنان را در تسلط یافتن در کارشان تقویت کند و در فرصت های مناسب در صورت دستیابی به اهداف مورد نظر آنان را مورد تقدیر قرار دهد. مهم ترین عاملی که می توان برای بی انگیزگی در کارکنان برشمرد انتصاب مدیران ناکارآمد در رأس یک سازمان است. مدیر ناکارآمد به جای آنکه به سازمان خود ایده دهد و برنامه های کلان مدیریتی را دنبال کند بیش تر به دنبال کارهای روزمره وجزیی سازمان و تغییر و جابه جایی مدیران زیرمجموعه خود است و تقصیر ناکامی ها و عدم موفقیت های سازمانی خود را به گردن کارکنان، مدیران خود و یا مدیران قبل از خود می اندازد. ‌بنابرین‏ انتصاب مدیر کارآمد و لایق در یک سازمان مجموعه را به جنب و جوش و حرکت وامی دارد و در نهادینه کردن راهبردهای ایجاد انگیزه موفقیت های بیش تری از خود بروز می‌دهد(صادقی،۱۳۹۳ ). در اینجا ضرورت دارد برخی از راهبردهای ایجاد انگیزه در کارکنان را نام برد:

 

۱- انتصاب مدیران لایق و کارآمد: مدیران کارآمد استانداردها و انتظارات سطح بالا و برنامه کلان سازمانی را برای کارکنان خود تدوین می‌کنند و به آن ها اجازه می‌دهند کارشان را طوری شکل دهند که این انتظارات و استانداردها و برنامه ها را برآورده سازند. مدیر موفق قواعد بازی و انتظارات خود را از کارکنان زیردست مشخص می‌کند و به آن ها اجازه می‌دهد که وظایف خود را به تنهایی انجام دهند.

 

۲- ثبات مدیریت در سیستم سازمانی: در یک سازمان یک مدیر برای تحقق انجام برنامه ها و شعارهای خود نیاز به ثبات مدیریت دارد. از سوی دیگر شناخت کارکنان از مدیر و متقابلا شناخت مدیر نسبت به کارکنان خود ضرورت دارد که مدیریت با ثبات بیش تر همراه شود زیرا تغییر مدام مدیران در یک سازمان منجر به بی انگیزگی در کارکنان می شود.

" فایل های مقالات و پروژه ها | پژوهش مرتبط با زوج‌درمانی شناختی-رفتاری – 7 "

 

آوربک[۶۲]، کمپ[۶۳] و اینگلز[۶۴](۲۰۰۷) مؤلفه‌‌های عشق(صمیمیت هوس و تعهد) را در رابطه عاشقانه بررسی کردند. نمونه پژوهش ۴۳۵ نفر بودندآنها دریافتند که ۱) بین صمیمت و رضایت از رابطه، رابطه مثبت وجود دارد. ۲) بین هوس و رضایت از رابطه، رابطه مثبت وجود دارد. ۳)بین تعهد و رضایت از رابطه، رابطه مثبت وجود دارد. ۴)تحلیل رگرسیون نشان داد بین هر سه مؤلفه‌ عشق(صمیمت، هوس و تعهد) و تداوم رابطه عاشقانه رابطه مثبت وجود دارد.

 

میشل[۶۵]، کستلانی[۶۶]، هرینگتون[۶۷]، جوزف[۶۸]، داس[۶۹] و اشنایدر[۷۰](۲۰۰۸) نشان دادند که بی‌پرده‌گویی و همدلی مؤلفه‌‌های تشکیل‌دهنده صمیمیت هستند. در مردان بی‌پرده‌گویی و همدلی مؤلفه‌‌هایی هستند که صمیمیت را پیش‌بینی می‌کنند، در حالی که در زنان صمیمیت به وسیله بی‌پرده‌گویی و همدلی شریک زندگی‌شان پیش‌بینی می‌شود. به نظر می‌رسد بی‌پرده‌گویی و همدلی مهمترین تعیین‌کننده رفتار صمیمانه با همسر باشد اما روشی که آن ها تحت تاثیر صمیمیت قرار می‌گیرند متاثر از تفاوت‌های جنسیتی است.

 

پژوهش مرتبط با زوج‌درمانی شناختی-رفتاری

 

به طور کلی تحقیقات متعددی در ایران و کشورهای دیگر رابطه بین فرآیندهای شناختی و روابط زناشویی را مشخص کرده‌اند. باورها، انتظارات، برداشت‌ها و اسنادهای مخرب و غیر منطقی، روابط زناشویی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. روش‌های شناختی از جمله زوج‌درمانی شناختی- رفتاری، به بررسی و اصلاح این باورها می‌پردازند، اصلاح برداشت‌ها و باورهای غلط باعث رفع سوء تفاهم، کاهش رنجش و خشم، توجه به جنبه‌های مثبت رفتار یکدیگر و در نهایت افزایش صمیمت می‌شود.

 

الیس(۱۹۷۷)، نشان داد بسیاری از مشکلات روان‌شناختی افراد ناشی از ادراک تحریف‌شده و غیر منطقی آنان، یعنی آنچه که در روابط زناشویی بیشتر زمینه مشکل و اختلال را موجب می‌شوند، نه محرک‌ها و نه رویدادهای بیرونی، بلکه نحوه تفکر و باورهای غیر منطقی آنان نسبت به رویدادهاست.

 

در همین راستا مولر[۷۱] و رابینسورت[۷۲](۱۹۸۹)، نشان دادند که پنج نوع فرایند شناخت شامل توجه انتخابی، اسنادها، انتظارات، فرضیات و معیارها، یعنی باورهایی که به هر فرد درباره ازدواج و روابط صمیمانه در ذهن دارد با رضایتمندی و میزان صمیمیت مرتبط است(به تقل از باکوم و اپشتاین، ۱۹۸۹).

 

هامامسی[۷۳](۲۰۰۶)، نیز در پژوهش خود تحت عنوان «باورهای ارتباطی مختل در تعارض زناشویی» نشان داد که عقاید ارتباطی مخرب همبستگی مثبتی با فراوانی تعارضات زناشویی و سطح تنش در این تعارضات دارد.

 

استوری[۷۴]، برگ[۷۵]، اسمیت[۷۶]، کلی[۷۷] و دیگران(۲۰۰۷)، در مطالعه‌ای دریافتند که حل مشکلات از طریق تشریک مساعی، ممکن است توسط آن دسته از زوج‌های مسن استفاده شود که عملکرد شناختی خوش‌بینانه‌تر دارند.

 

آن ها همچنین نشان دادند که شوهران مسن و همسرانشان، رفتار همسر خود را در طی تعاملات غیر توافقی، نسبت به آنچه یک مشاهده‌گر مستقل تشخیص می‌دهد، مثبت‌تر در نظر می‌گیرند، که نشان می‌دهد بزرگسالان مسن، نسبت به جنبه‌های مثبت در روابط خود، تمایل و سوگیری دارند.

 

استانفورد[۷۸] ۲۰۰۶(نقل از مومنی، ۱۳۸۷) نیز در پژوهشی به نام «ارتباط در طی تعارض زناشویی، وقتی زوج‌ها ارزیابی‌هایشان را تغییر می‌دهند، رفتارشان تغییر می‌کند» نشان داد که تنوع بین افراد در ارزیابی شناختی، تنوع افراد در رفتار ارتباطی طی تعارض را پیش‌بینی می‌کند.

 

لارنسون[۷۹](۱۹۹۳ نقل از امانی، ۱۳۸۰)، نیز طی تحقیقی به بررسی باورهای غیر منطقی درباره انتخاب زوج می‌پردازند و نتیجه می‌گیرد که درمان شناختی و تعدیل باورهای غیر منطقی باید به عنوان یک عنصر مهم جهت مشاوره قبل از ازدواج و رضامندی زناشویی باشد.

 

در زمینه اصلاح رفتارها و الگوهای ارتباطی در رویکرد شناختی-رفتاری، گاتمن[۸۰] و همکاران معتقدند، روابط صمیمانه همسران به مهارت‌های ارتباطی از قبل توجه افراد به مسایل از دید همسر، توانایی درک همدلانه از آنچه که همسر تجربه‌کرده‌است و حساس و آگاه بودن از نیازهای او بستگی دارد.

 

در پژوهش دیگری درباره مشکلات ارتباطی اوکام(۱۹۹۲)نشان می‌دهد که مسایل و مشکلات ارتباطی منشا اصلی مشکلات بین فردی است و عمده مشکلات زناشویی ناشی از سوء تفاهم و ارتباط غیر مؤثر می‌باشد. اودون[۸۱] و کروچ[۸۲](۱۹۹۶)، نیز اظهار ‌داشته‌اند که هسته درمان مشکلات زناشویی اصلاح مهارت‌های ارتباطی است(نقل از اعتمادی، ۱۳۸۴).

 

همچنین برآوردهای برنشتاین(۱۳۸۴)، نشان داده‌است که ۹۰% زوج‌های پریشان، مشکلات ارتباطی را به عنوان عامل مهمی در روابطشان ذکر کرده‌اند.

 

تحقیقات مرتبط در ایران نیز از این قرار می‌باشد. در زمینه نقش باورها و شناخت در روابط زناشویی، نتایج تحقیق زارعی(۱۳۸۵)، نشان داد که در زوج‌های ناسازگار عوامل سوءتفاهم، تفکرات غیر منطقی و مطلق‌گرا بیش از عوامل دیگر وجود دارد، در پژوهشی دیگر نیز با عنوان ارتباط تفکرات غیر منطقی و الگوهای دلبستگی با سازگاری زناشویی، یافته ها نشان داده‌است که وجود تفکرات غیرمنطقی در عمده ارتباط‌های صمیمانه و به تبع آن در سازگاری زناشویی مؤثر است(مومن‌زاده، ۱۳۸۴).

 

در پژوهشی دیگر شایسته(۱۳۸۵)، که با هدف ارزیابی نقش و باورهای ارتباطی خاص و انتظارات در میزان رضایتمندی زناشویی بر روی ۵۰ زوج ایرانی مقیم استرالیا و کانادا انجام شده، نتایج این مطلب را روشن می‌‌کند که افراد با تفکر غیر منطقی به طور معناداری از رضایت زناشویی پایین‌تری برخوردار هستند.

 

ادیب راد و همکاران(۱۳۸۳) نیز دریافتند، که میزان باورهای غیر منطقی عاطفی نزد زوج‌هایی که برای طلاق مراجعه کرده‌اند، بیشتر از زوج‌های عادی است.

 

در حوزه تفکر قطعی‌نگر، یونسی(۱۳۸۱)، زارعی(۱۳۸۵)، پی بردند که کاهش تفکر قطعی‌نگر در زوج‌ها، در کنار سایر تکنیک‌های شناختی، افزایش رضایتمندی و کاهش تعارضات زناشویی را در پی‌دارد. همچنین یونسی و بهرامی(۱۳۸۸)، در تحقیق خود تحت عنوان پیش‌بینی رضایتمندی زناشویی با تفکر قطعی‌نگر زوج‌های تهرانی، دریافتند که چهار عامل اصلی این مفهوم به طور معناداری در حوزه شناختی قادر به پیش‌بینی رضامندی زناشویی است.

 

در پژوهش دیگری مومنی(۱۳۸۷) تحت عنوان بررسی حساسیت آزمون تفکر قطعی‌نگر به میزان ۷۰% برای تشخیص زوج‌های متعارض و به میزان ۹۱% جهت تشخیص زوج‌های فاقد تعارض مناسب است.

 

تحقیقات متعددی نیز نقش رویکرد شناختی- رفتاری در درمان زناشویی را بررسی کرده‌اند. در یک بررسی با عنوان اثربخشی آموزش گروهی بانوان و آموزش مکاتبه‌ای همسران آن ها به شیوه شناختی- رفتاری بر رضایت زناشویی، نتایج افزایش رضایت زناشویی در گروه آزمایشی را نشان داد(طغیانی،۱۳۸۴).

 

همچنین قربانی(۱۳۸۴)، در تحقیقی تاثیر زوج‌درمانی عقلانی- هیجانی که روش شناختی است را بر تعارض‌ها و افکار غیر منطقی همسران سنجیده و نتیجه گرفته‌است که این روش در کاهش تعارضات و افکار غیر منطقی زوج‌‌ها و در نتیجه بر رضایتمندی زناشویی آنان مؤثر است. در پژوهشی دیگر شاه مرادی ۱۳۸۴، نیز نشان داد که درمان شناختی- رفتاری با شیوه گروهی نقش مؤثری بر سطح ناسازگاری، ابراز محبت، توافق و رضایت زناشویی زنان متاهل داشته‌است.

" فایل های مقالات و پروژه ها | ۷-۲-۲)ویژگی های افراد تاب آور: – 10 "

 

راتر (۱۹۸۷) بر این باور است که تاب آوری از اعتقاد به خود کفایی شخصی، توانایی مواجهه با چالش ها و خزانه مهارت های حل مسئله ریشه می‌گیرد. اگرچه تاب آوری تا حدی یک ویژگی شخصی و تا حدودی نیز نتیجه تجربه محیطی افراد است، ولی انسان‌ها قربانی محیط یا وراثت خود نیستند. افراد می‌توانند تحت آموزش قرار گیرند تا ظرفیت تاب آوری خود را به وسیله آموختن برخی مهارت ها افزایش دهند. می توان واکنش در مقابل استرس، رویدادهای ناخوشایند و دشواری ها را تغییر داد به طوری که بتواند بر مشکلات و تاثیرات منفی محیط غلبه کنند.

 

 

 

 

 

۱٫ Active participant

 

۲٫ Kumpfer

 

به عبارتی بعضی از مهارت‌ها یی که به افراد کمک می‌کنند تا تاب آوری خود را افزایش دهند، آموختنی هستند. داشتن هدف در زندگی و اعتماد به نفس از عوامل اصلی تاب آوری است.

 

کانر و دیویدسون (۲۰۰۳) بر این عقیده است که از آنجا که تاب آوری به عنوان معیاری برای مقابله با استرس قلمداد می شود، می‌تواند هدف مهمی در مداخله های روانشناختی و روان درمانی باشد.

 

کاظمی( ۱۳۸۳) پنج خصوصیت مهم را برای تاب آوری بر شمرده است:

 

    1. تاب آوری روندی پویا است نه وضعیتی ثابت

 

    1. تاب آوری موقعیتی است. یعنی رفتاری ممکن است در موقعیتی سازگارانه و در موقعیتی دیگر ناسازگارانه باشد.

 

    1. تاب آوری محصول تعامل ویژگی های شخصیتی ذاتی با فاکتورهای محیطی است.

 

    1. تاب آوری در موقعیت هایی که چندین عامل خطر وجود دارد، پیچیده تر است.

 

  1. تاب آوری می‌تواند آموختنی باشد.

کامپل (۲۰۰۶) با تحقیقاتی که بر روی افراد و شخصیت های متفاوت در زمینه تاب آوری آن ها شرایط سخت و تنش زا داشته اند درباره ی خصوصیات تاب آوری به سه نکته مهم اشاره می‌کنند.

 

  1. تاب آوری فقط داشتن فهرستی از ویژگی ها نیست.

یک فرایند است که در زندگی واقعی تاب آفرینی نام دارد.

 

  1. همه انسان‌ها دارای توانایی ذاتی برای تاب آوری هستند.

اما رفتار تاب آورانه رفتاری اکتسابی و یادگیرانه است.

 

  1. برخی از ویژگی های تاب آوری درونی است و انسان آن را دارد یا می‌تواند به دست بیاورد. اما بعضی

دیگر فقط با پرورش آنان در محیطی تاب آفرین ( مانند خانه، مدرسه و اجتماع) به دست می‌آید.

 

۷-۲-۲)ویژگی های افراد تاب آور:

 

افراد تاب آور دارای توانمندی‌های درونی قابل ملاحظه ای هستند که آن ها را در طی کردن شرایط سخت و دشوار زندگی کمک می‌کند. ادوارد۱ و وارلو۲ (۲۰۰۵) ویژگی های افراد تاب آور را عبارت می دانند از: مراقبت از خود و دیگران، انعطاف پذیری، داشتن حس شوخ طبعی، مهارت های ارتباطی مناسب، توانایی حل مسئله، احساس استقلال، داشتن هدف و پشتکار و امیدواری، درایت در کمک طلبیدن از دیگران و جلب کمک از آن ها.

 

ادوارد و همکاران (۲۰۰۵) در تقسیم بندی دیگری ویژگی افراد تاب آور را بدین صورت بیان می‌دارد:

 

  1. شایستگی اجتماعی:

پاسخگو بودن، انعطاف پذیری، همدلی، دلسوزی، مهارت‌های اجتماعی و شوخی.

 

  1. مهارت‌های حل مسئله:

وجدان منتقد و خلاق، برنامه ریزی، انعطاف پذیری، تخیل و سرشار از منابع، ابتکار.

 

۱٫ Edward

 

۲٫Warelow

 

  1. آینده جویی:

علایق خاص، جهت گیری هدفمندانه، معنویت، ایمان، انتظارات سالم، آرمان‌های تحصیلی، پشتکار، امیدواری و خوش بینی، آینده سازی، معنا مندی و انگیزه مندی.

 

  1. خود گردانی:

خودکار آمدی، ارزشمندی، کنترل در محیط ( احساس تسلط)، خود انضباطی، توانایی مستقل شدن و پایداری.

 

همچنین ادوارد و همکاران (۲۰۰۵) در بررسی بر روی محیط هایی که افراد تاب آور در آن زندگی می‌کنند ویژگی های محیط های تاب آور را بدین گونه تقسیم بندی نموده اند:

 

ویژگی های محیط های تاب آور ( خانواده، مدرسه و اجتماع)

 

  1. انتظارات مثبت:

ارائه راهنمایی و ساختار، چالش طلبی حمایت گرانه، انگیزش، باورهای مثبت، شناسایی نقاط مثبت و ترسیم افق و آینده ای درخشان.

 

  1. پیوندهای مهربانانه:

حمایت بی چشم داشت، دلسوزی، شنیدن و درک کردن، گفتن و درک شدن، باور مندی و اعتماد و ایمنی.

 

  1. مشارکت معنامند: پذیرش و گنجایش فرد، مسئولیت دهی، فرصتهایی برای مشارکت و فرصتهایی برای رقابت اجتماعی و حل مسئله.

۸-۲-۲)تاب آوری روانشناختی:

 

تاب آوری روانشناختی به ظرفیت و گنجایش شخص برای تحمل فشارها در شرایط سخت مثل ابتلاء به یک اختلال روانی یا داشتن خلق و خوی مزمن منفی اشاره دارد. به دیگر سخن تاب دآوری روانشناختی همان ظرفیت روانشناختی افراد است که آن ها را از آسیب های روانی ناشی از شرایط استرس زا دور می‌سازد (بونی، ۲۰۰۴).

 

همه افراد در طول زندگی خود با استر سوء استفاده های جنسی، جسمی و هیجانی، گرفتاریهای شغلی و اجتماعی مواجه می‌شوند. در چنین شرایطی مهارت‌های مقابله ای انطباقی۱ می‌تواند مسئله مدار۲، هیجان مدار۳ یا اجتماع مدار۴ باشد، به جریان می افتد. افراد مسئله مدار که به عنوان افراد تاب آور شناخته می‌شوند مشکلات و مسایل به وجود آمده را به عنوان فرصت هایی برای ترقی می بینند. به عبارت دیگر اینگونه افراد نخست با یک ارزیابی مثبت و منطقی سعی می‌کنند از لا به لای مشکلات موجود با صبر و شکیبایی راه حل های منطقی را در پیش گیرند. اما افراد هیجان مدار با ارزیابی منفی که از رویدادهای استرس زا دارند، برخوردهای هیجانی و موقتی در جهت کاهش استرس موقعیت های تهدید کننده دارند. این گونه راه حل ها شاید در کوتها مدت استرس افراد را کاهش دهد اما در بلند مدت در کاهش استرس نقش اساسی ندارد و خلاصه اینگونه افراد اجتماع مدار به دنبال حمایت های عاطفی و فکری دیگران هستند و همیشه انتظار دارند دیگران مسایل و مشکلات آن ها را حل و فصل نمایند ( فریدریکسون۵ ، ۲۰۰۳). تحقیقات ماستن (۲۰۰۷) نشان داده است افراد هیجان مدار و اجتماع مدار، تاب آوری کمتری دارند و در برخورد با فشارهای روانی خود را کم طاقت و ضعیف می بینند لذا به طور منفی با فشارهای روانی برخورد می‌کند.

 

۱٫ Adaptive coping skills

 

۲٫ Focused problem

 

۳٫ Focused emotion

 

۴٫ Focused- social

 

۵٫ Fredrickson

 

۳-۲) درد

 

۱-۳-۲) تعریف درد

 

دردهای مزمن به عنوان یکی از مهمترین معضلات پزشکی در تمام جهان می‌باشند. زیرا سالیانه میلیون‌ها نفر از افراد بشر گرفتار آن می‌شوند، ولی متاسفانه درمان مناسبی دریافت نمی نمایند. در سراسر دنیا دردهای مزمن مهمترین علت رنج و معلولیت انسان‌ها بوده و به طور جدی بر روی کیفیت زندگی افراد بشر تاثیر می‌گذارند.

 

درد کلمه ای است که برای انواع مختلفی از تجربه استفاده می شود و نه تنها به احساس درد، بلکه به چگونگی تاثیر آن بر ما نیز اشاره دارد. بر اساس تعریف انجمن بین‌المللی درد (IASP): ” درد یک تجربه حسی و عاطفی ناخوشایند همراه با یک آسیب بافتی فعال یا بالقوه می‌باشد یا بدان صورت بیان می‌گردد”

" فایل های مقالات و پروژه ها | تعلیق مجازات در جرائم تعزیری (که شرح آن آمد) درجه سه تا هشت قابل اجرا می‌باشد. – 7 "

 

۳ ـ محکومیت قطعی به مجازات حبس به بیش از یک سال در جرائم عمدی‌.

 

۴ ـ محکومیت قطعی به جزای نقدی به مبلغ بیش از دو میلیون ریال‌.

 

۵ ـ سابقه محکومیت قطعی دو بار یا بیشتر به علت جرم‌های عمدی با هر میزان مجازات‌.

 

ب ـ دادگاه با ملاحظه وضع اجتماعی و سوابق زندگی محکوم ‌علیه و اوضاع و احوالی که موجب ارتکاب جرم گردیده است اجرای تمام ‌یا قسمتی از مجازات را مناسب نداند.

 

تبصره ـ در محکومیت‌های غیر تعزیری و بازدارنده تعلیق جایز نیست مگر در مواردی که شرعاً و قانوناً تعیین شده باشد.»

 

در قانون ۱۳۶۱نیز تنها مجازات های تعزیری قابلیت تعلیق داشتند ماده ۴۰ این قانون این‌طور آمده: «در کلیه محکومیتهای تعزیری حاکم می‌تواند مجازات را با شرایط زیر از دو تا پنج سال معلق نماید و در سایر مجازات‌ها جز در مواردی که‌شرعاً و قانوناً تعیین شده باشد تعلیق جایز نیست . . .» و در قانون ۱۳۷۰ کیفرهای بازدارنده نیز به آن اضافه شده است. علاوه بر آن در قانون مصوب ۷۰ برخلاف قانون ۶۱ که تمام مجازات قابل تعلیق بود، قسمتی از آن را نیز می‌توان معلق کرد.

 

در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در ماده ۴۶ آن این‌طور آمده و شرایط تعلیق مجازات را به شرایط تعویق ارجاع داد ‌به این صورت آورد که: «در جرائم تعزیری درجه سه تا هشت دادگاه می‌تواند در صورت وجود شرایط مقرر برای تعویق صدور حکم، اجرای تمام یا قسمتی از مجازات را از یک تا پنج سال معلق نماید. دادستان یا قاضی اجرای احکام کیفری نیز پس از اجرای یک سوم مجازات می‌تواند از دادگاه صادرکننده حکم قطعی، تقاضای تعلیق نماید. همچنین محکوم می‌تواند پس از تحمل یک‌سوم مجازات، در صورت دارا بودن شرایط قانونی، از طریق دادستان یا قاضی اجرای احکام کیفری تقاضای تعلیق نماید.»

 

در تشریح این ماده اولین موضوع، موضوع مجازات های تعزیری می‌باشد در واقع تعلیق فقط نسبت به مجازات های تعزیری قابلیت اجرایی دارد و شامل اقدامات تأمینی و تربیتی نمی‌شود. مجازات های تبعی نیز به تنهایی قابل تعلیق نمی‌باشد.

 

همچنین درباره تعزیر اینکه تعزیر یعنی کیفری که در شرع از حیث مقدار مشخص نیست و در مقابل حد است و در فقه بر کیفرى اطلاق مى‏شود که برخلاف حد، شارع مقدّس اندازه‏اى براى آن تعیین نکرده است. ماده ۱۸ ق.م.ا جدید تعزیر را چنین تعریف نموده است: «تعزیر مجازاتی است که مشمول عنوان حد، قصاص یا دیه نیست و به موجب قانون در موارد ارتکاب محرمات شرعـی یا نقض مقررات حکومتی تعیین و اعمال می‌گردد. نوع، مقدار، کیفیت اجراء و مقررات مربوط به تخفیف، تعلیق، سقوط و سایر احکام تعزیر به موجب قانون تعیین می‌شود. دادگاه در صدور حکم تعزیری، با رعایت مقررات قانونی، موارد زیر را مورد توجه قرار می‌دهد:

 

الف- انگیزه مرتکب و وضعیت ذهنی و روانی وی حین ارتکاب جرم

 

ب- شیوه ارتکاب جرم، گستره نقض وظیفه و نتایج زیانبار آن

 

پ- اقدامات مرتکب پس از ارتکاب جرم

 

ت- سوابق و وضعیت فردی، خانوادگی و اجتماعی مرتکب و تأثیر تعزیر بر وی»

 

پیش‌بینی چهار بند در این ماده از نوآوری های قانون جدید است که در مواردی با بند های ماده ۳۷ که جهات تخفیف هستند اشتراک دارد با این تفاوت که در ماده ۱۸ برای تعیین حداقل و حداکثر مجازات قانونی باید ‌به این بند ها توجه داشته باشد لیکن در قانون سابق برای تعیین مجازات کمتر از حداقل قانونی باید به ماده ۳۷ مراجعه نمود.

 

نکته بعدی در تشریح این موضوع بحث درجه بندی های جدید در قانون جدید مصوب ۱۳۹۲ است. قانون مجازات جدید مجازات های تعزیری را به ترتیب شدید به ضعیف درجه بندی و مرز بندی نموده که از نوآوری های دیگر قانون مجازات جدید می‌باشد. [۳۹]

 

استاد میر محمد صادقی درباره این موضوع که مجازات‌ها در قانون جدید مجازات اسلامی به هشت درجه تقسیم شده است، بیان داشته اند که در ابتدا درجه‌بندی مجازات‌ها به نحوی پیش‌بینی شده بود که به جای تعیین مدت در هر ماده برای حبس، درجه‌ حبس تعیین شده بود ولی نهایتاًً تقسیم‌بندی مجازات‌ها به هشت درجه صرفاً از باب مشخص شدن شدت و ضعف مجازات‌ها پیش‌بینی شد. بدین ترتیب درجه‌بندی مجازات‌ها تأثیری در میزان مجازات‌هایی که در قوانین مشخص شده، ندارد و صرفاً از این حیث مفید است که می‌خواهیم مجازات خفیف‌تر را از شدیدتر تشخیص دهیم.[۴۰]

 

همان طور که در ماده ۴۶ ق.م.ا جدید آمد تعلیق مجازات در جرائم تعزیری (که شرح آن آمد) درجه سه تا هشت قابل اجرا می‌باشد. این در حالی است که همان طور که آمد در قانون مجازات سال ۱۳۷۰تعلیق در کلیه محکومیت‌های بازدارنده[۴۱] و تعزیری قابل اجرا بود و در قانون سال ۱۳۶۱ فقط مجازات های تعزیری را شامل می شد.

 

‌بنابرین‏ اجرای قرار تعلیق مجازات در مجازات های غیر تعزیری حدود قصاص دیات و تعزیری تا درجه دوم[۴۲] قابلیت به کارگیری را ندارد.

 

در واقع قانون‌گذار با این تحدید مجرمین خطرناک و به تعبیری با ریسک مخاطره آمیز بالا برای جامعه را از ارفاق تعلیق مجازات محروم کرده که احتمال آسیب جامعه را نداشته باشد و مطلب دیگر اینکه امکان اصلاح مجرم در درجه سوم و بالاتر را با تعلیق ساده یا مراقبتی بیشتر دیده است. همان طور که در این قسمت نیز بعضی جرائم را استثنا کرده که در قسمت‌های آتی به آن خواهیم پرداخت.

 

همچنین تعلیق اجرای حدود و دیات نیز منشاء شرعی ندارد و امکان تعلیق اجرا و در نهایت عدم اجرا و رفع آثار آن مخالف صریح شرع اسلام می‌باشد؛ لذا در قوانین گذشته و حال از تعلیق مجازات بازدارنده و تعزیری سخن به میان آمده و از حدود بحثی نشده است.

 

ب) مدت تعلیق

 

همان طور که در صدر ماده ۴۶ ق.م.ا ۱۳۹۲ آمده است در جرائم تعزیری درجه سه تا هشت دادگاه می‌تواند در صورت وجود شرایط مقرر برای تعویق صدور حکم، اجرای تمام یا قسمتی از مجازات را از یک تا پنج سال معلق نماید. در ماده ۲۵ ق.م.ا مصوب ۱۳۷۰ نیز این مدت از دو تا پنج سال بود.

 

۳-۱-۲- شرایط شکلی تعلیق مراقبتی مجازات

 

بعد از بررسی شرایط ماهوی تعلیق مراقبتی اجرای مجازات به بررسی شرایط شکلی آن پرداخته می‌شود.

 

۳-۱-۲-۱- دادگاه صالح، نوع و نحوه تصمیم‌گیری دادگاه جانشین

 

  1. دادگاه صالح

در شرایط شکلی تعلیق مراقبتی اولین موضوعی که مطرح می‌شود این است که کدام دادگاه برای صدور تصمیم بر تعلیق مجازات صلاحیت دارد؟

 

در پاسخ باید گفت که اگر مطابق قانون سابق و در واقع ماده ۲۷ ق.م.ا ۱۳۷۰ بود به طور قطع این‌طور گفته می شد که دادگاهی صلاحیت دارد که به جرم رسیدگی و حکم محکومیت صادر می‌کند؛ زیرا نمی‌توان صدور حکم محکومیت را از تصمیم تعلیق مجازات تفکیک کرد زیرا طبق ماده ۲۷ ق.م.ا صدور قرار تعلیق اجرای مجازات در ضمن حکم محکومیت باید صورت پذیرد («قرار تعلیق مجازات ضمن حکم محکومیت صادر خواهد شد و مجرمی که . . .») ‌بنابرین‏ دادگاه صالح همان دادگاه رسیدگی‌کننده است که حکم محکومیت صادر می‌کند. فرضاً در صورتی که شخص به موجب حکم دادگاهی به حبس محکوم می‌شود نمی‌تواند از دادگاه دیگری تقاضای تعلیق آن را بنماید و دادگاه دیگر صلاحیت مجازات او را ندارد. اما اگر دادگاهی که به جرمی رسیدگی می‌کند در ضمن رسیدگی منحل شود و دادگاه دیگر جانشین آن شود دادگاه جانشین حق تعلیق را دارد.

 
مداحی های محرم